رمان ایرانی

همیشه از کارهای پروانه تعجب می‌کردم. اصلا به فکر آبروی آقاجونش نبود. توی خیابون بلند حرف می‌زد، به ویترین مغازه‌ها نگاه می‌کرد، گاهی هم می‌ایستاد و یک چیزایی رو به من نشون می‌داد. هر چی می‌گفتم زشته، بیا بریم، محل نمی‌ذاشت. حتی یک بار منو از اون طرف خیابون صدا کرد، اون هم به اسم کوچیک، نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین. خدا رحم کرد که هیچ‌کدوم از داداشام اون اطراف نبودند وگرنه خدا می‌دونه چی می‌شد.

روزبهان
9789641132530
۱۳۸۸
۵۲۸ صفحه
۹۰۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های پرینوش صنیعی
رنج هم‌بستگی
رنج هم‌بستگی
پدر آن دیگری
پدر آن دیگری از روزی که به خنگیم پی بردم، نسبت به این کلمه حساس شدم وقتی به این اسم صدایم می‌کردند عصبانی می‌شدم، جیغ می‌کشیدم، چیزی را می‌شکستن، یا کسی را می‌زدم و یک خرابکاری درست و حسابی راه می‌انداختم، ولی از آن لحظه که واقعیت را پذیرفتم حالت‌هایم عوض شد، با شیندن این اسم عصبانی نمی‌شدم ولی انگار چیزی راه ...
مشاهده تمام رمان های پرینوش صنیعی
مجموعه‌ها