رمان خارجی

سیدارتا

(Siddhartha)

هر فردی باید طریق زندگی خویش را خودش بیابد، نه آن‌که از اصول، عقاید یا تعلیمات مورد قبول مرجعی مقتدر پیروی کند. مفاهیمی نظیر طغیان علیه مرجعیت و اقتدار موضوع محوری این رمان است که در قالب بودا تجسم می‌یابد.

9789642911271
۱۳۸۹
۱۷۶ صفحه
۲۵۴۶ مشاهده
۱ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هرمان هسه
صفحه نویسنده هرمان هسه
۳۸ رمان هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات. وی در (۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی) در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتاب‌خانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در ...
دیگر رمان‌های هرمان هسه
نارتسیس و گلدموند
نارتسیس و گلدموند داستان از دیر ماریا برون شروع می‌شود، سپس در جهان خارج از دیر، در صحراها و روستاها و قصرها و شهرها ادامه‌ می‌یابد و سرانجام در ماریا برون به انجام می‌رسد... در داستان حاضر نارتسیس صورت مجسم اندیشه و جان است و گلدموند، از دین برگشته و راه عشرت و هنر را پیش گرفته، نماینده طبیعت و تن.
مسافر
مسافر مسافر اثری است خالی از ابهام رمانتیک و با عناصر آلمانی. تجربه‌ای تکان‌دهنده از دنیای درون و بیرون 1 کودک و تصویری است از زندگی زناشویی ناموفق خود نویسنده و عشق او نسبت به فرزند کوچکش و غرق شدن او در کار هنر و عدم تماس واقعی‌‌اش با فرزند.
جوانی زیباست و داستان‌های دیگر
جوانی زیباست و داستان‌های دیگر هرمان هسه، نویسنده، شاعر و نقاش نامدار آلمانی زبان، از مشهورترین و مطرح‌ترین نویسندگان سده بیستم در جهان است. از این نویسنده که بیشتر عمر خویش را در سوئیس گذراند، تا کنون بیش‌از یکصدو بیست میلیون نسخه کتاب در جهان منتشر کرده‌اند. زمانی که هسه در سال1962 چشم از جهان فرو بست، تعداد آثارش حدود سیصد اثر مستقل بود ...
سیذارتا
سیذارتا موضوعی که هسه در این اثر مطرح می‌سازد این است که هر فردی باید طریق زندگی خویش را خودش بیابد، نه آن‌که از اصول عقاید یا تعلیمات مورد قبول مرجعی مقتدر پیروی کند. مفاهیمی نظیر طغیان علیه مرجعیت و اقتدار موضوع محوری این رمان است که در قالب بودا تجسم می‌یابد.
سیدارتها
سیدارتها گوش به رود سپردند.آوای بسیارآهنگ رود به نرمی به‌گوش می‌رسید.سیدارتها در آب ‌روان نگریست و پیش چشمش صورت‌هایی نقش‌ بست. صورت پدرش را دید که تنها بود ،در ماتم پسرش پیر شده، و صورت خود را دید که تنها بود، او نیز در بند اشتیاق فرزند دور شده‌اش اسیر. پسرش را دید که او نیز تنها بود و با شوری ...
مشاهده تمام رمان های هرمان هسه
مجموعه‌ها