رمان خارجی

ژه دوهزار و سیصد و چهل و دو روز از مرگش گذشته بود که شروع به لبخند زدن کرد. در ابتدا، هیچ کس این لبخند را نمی‌دید. بر سر چیزهایی که هیچ کس نمی‌بیند، چه می‌آید؟ رشد می‌کنند. هر چیزی که رشد می‌کند، در ناپیدا رشد می‌کند و با گذشت زمان، قدرت بیش‌تر و مکان بیش‌تری می‌گیرد. پس لبخند ژه که از دوهزار و سیصد و چهل و دو روز پیش در دریاچه‌ی سن سیکست در ایزر غرق شده بود، تشعشع روزافزونی را آغاز کرد.

ثالث
9789643802066
۱۳۸۹
۸۸ صفحه
۴۷۹۶ مشاهده
۱۰ نقل قول
کریستین بوبن
صفحه نویسنده کریستین بوبن
۴۶ رمان کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده‌است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته‌اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می‌دهند. برای او تجربه‌های ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانه‌است. بوبن بیش ...
دیگر رمان‌های کریستین بوبن
ستایش هیچ
ستایش هیچ عشق تنهایی را دور نمی‌سازد آن را کامل می‌کند. عشق کسی را که دوست دارد اندوهگین نمی‌سازد. غمگین نمی‌کند. عشق آزادی‌ست آزادی با خوش‌بختی نمی‌آید با شادی هم‌خوان است
گنجینه آثار کریستین بوبن
گنجینه آثار کریستین بوبن کودکان به ملکوت پروردگار نزدیک‌ترند... و خدا آن چیزی است که کودکان می‌شناسند، نه بزرگسالان... بزرگسالان وقت خود را برای غذا دادن به گنجشک‌ها هدر نمی‌دهند...
ابله محله
ابله محله وقتی آدم کسی را دوست نداشته باشد، نه در این سوی زندگی و نه در آن سو، اهمیتی ندارد نمی‌تواند ا‌و را ببیند. وقتی آدم کسی را دوست دارد، همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به ا‌و پیدا می‌کند، تا آخر عمر. این یک قانون قدیمی دنیا‌ست، قانونی نامکتوب: هر کسی که چیزی بیشتر دارد. در همان لحظه، چیزی کمتر دارد. ...
زن آینده
زن آینده در من ناشکیبایی‌هایی هست و راه‌هایی. باید آنهارا به اتمام برسانم. نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند. برای رسیدن به دور دست‌ها، باید از نزدیکی‌ها گذشت اما رسیدن به نزدیکی‌ها به سهولت میسر نیست.
اسیر گهواره
اسیر گهواره دو هزار سال تنها بودم- تمام دوران کودکیم. هیچ‌کس مسئول این تنهایی نیست، من سکوت می‌نوشیدم و از آسمان آبی تغذیه می‌کردم. انتظار می‌کشیدم. بین من و دنیا حصاری وجود داشت که روی آن فرشته‌ای که در دست چپ یک گل ادریسی- نوعی گلوله برفی آبی رنگ- داشت، پاسداری می‌کرد. نسبت‌های حقیقی زندگی ما را- که بخش اعظم آن نامشهود ...
مشاهده تمام رمان های کریستین بوبن
مجموعه‌ها