مجموعه داستان داخلی

کفش‌های شیطان را نپوش

آذر در به در دنبال پویان می‌گشت. اسفند روی آتش بود. بارها به نیلوفر زنگ زده بود، کاری که در روزهای قبل هیچ‌وقت انجام نمی‌داد. بارها خانه مهندس پریان را گرفته بود اما زنش گوشی را برمی‌داشت و او قطع می‌کرد. از خانه بیرون زد. سوار تاکسی شد و سر خیابان کاج پیاده شد. از آنجا تا دادگستری دوید. جلو در اداره ازدحام بود. همه همدیگر را هل می‌دادند و می‌خواستند بروند تو یا سوال داشتند. آذر خودش را به زحمت جلو کشید. دو سرباز با لباس‌های سبز چرک‌مرده روبه‌رویش بودند. مردها را هل می‌دادند و با تحکم به زن‌ها می‌گفتند:‹‹ خواهر برو عقب...›› آذر گوش نداد، رفت جلوتر و به سربازی که صورتی سیه‌چرده و لاغر داشت و سفیدی چشم‌هایش به زردی می‌زد، گفت:‹‹ سرکار شوهرم را گرفتن...››

چشمه
9789643621452
۱۳۸۸
۱۳۲ صفحه
۵۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های احمد غلامی
فعلا اسم ندارد
فعلا اسم ندارد احمد غلامی نویسنده، منتقد و روزنامه‌نگار فعال، تاکنون آثاری برای نوجوانان و بزرگسالان منتشر کرده و موفق به کسب جوایزی شده است. " فعلا اسم ندارد" مجموعه‌ی 14 داستان از آثار اخیر اوست که روابط عاشقانه، مسایل بین زنان و مردان و جنگ درونمایه‌ی اغلب آن‌هاست. نگاه متفاوت به جنگ، توجه به نکات ظریف در روابط انسان‌ها و زبانی صمیمی که به ...
داستان‌های بادآورده
داستان‌های بادآورده گفتم:«این مگس چکار داره توی این بر بیابون؟» بعضی مگس‌ها روی پنکه مرده بودند. دل به دریا زدم و گفتم:«واسه چی می‌خوای از این مرز رد بشی؟» سرش را تکان داد. نای حرف زدن نداشت. مشتی قند برداشتم و ریختم توی کاسه آب یخ، و نمک هم ریختم. بعد با قاشق شربت را آرام آرام ریختم توی حلقش. گفتم:«سیاسی هستی؟» ...
تو می‌گی من اونو کشتم
تو می‌گی من اونو کشتم
تذکره‌الانسان
تذکره‌الانسان این کتاب مجموعه‌ای از سی و سه داستان کوتاه است که همگی این داستان‌ها مضمونی عرفانی دارند. عناوین برخی از این داستان‌ها عبارت است از: گنجی بر دوش، مرا انکار کن، میهمان بی طعام، مسیح از این جا نگذرد، راهزن، بیابانگرد، دعای شیخ.
مشاهده تمام رمان های احمد غلامی
مجموعه‌ها