این یک اتفاق بود، اتفاقی ناخواسته که دیگر نمیشد جلویش را گرفت نه برخورد لحظهای و نه گذری. میخواست ماندنی شود.
عشق نقطه تسلیم است نقطه ای که دستهایت را بالا میبری و در مقابل طپشهای تند قلبت تسلیم میشوی.
آیا من به این نقطه رسیده بودم...؟
1 بار دیگر با احساس
«حتی اگر زبان عشق را به دو نیم کنی، تا لال شود، نگاه گویاتر و رساتر از آن، با فریادهایش، ماهیت آن را آشکار خواهد ساخت.»
«اشکهایم به روی لبانم نشست و به همراه آن خندید.»
«پس هنوز دوستم دارد و نتوانسته پا به روی احساس خود بگذارد و مهرم را از دل بیرون کند.»