مجموعه داستان خارجی

کنت دراکولا

(Getting even)

جایی در ترانسیلوانیا، دراکولای خون‌آشام در تابوتش دراز کشیده و منتظر فرا رسیدن شب است. از آن‌جا که قرار گرفتن در معرض انوار آفتاب به متلاشی شدنش می‌‌انجامد، در اتاقکی با آستر ساتن که نام خانوادگی‌اش بر آن نقره‌کوب شده پناه می‌گیرد. لحظه تاریکی که درمی‌رسد، موجود خبیث به یاری غریزه‌ی جادویی‌اش از مأمن خویش بیرون می‌آید، و در قالب خفاش یا گرگ، به نواحی روستایی می‌خزد و خون قربانیانش را می‌نوشد. دست آخر، پیش از آن‌که نخستین انوار دشمن دیرینه‌اش، آفتاب، خبر از روزی نو دهد، به پناهگاه تابوت پنهانش می‌شتابد و می‌خسبد تا که روز از نو شود و روزی از نو.

نیلا
9789646900790
۱۳۸۷
۴۰ صفحه
۱۳۲۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
وودی آلن ۲۲ رمان Woody Allen (born Allen Stewart Königsberg) is a three-time Academy Award-winning American film director, writer, actor, jazz musician, comedian and playwright. His large body of work and cerebral film style, mixing satire, wit and humor, have made him one of the most respected and prolific filmmakers in the modern era. Allen writes and directs his movies and has also acted in the majority of them. For inspiration, Allen draws heavily on literature, philosophy, psychology, Judaism, European cinema and New York ...
دیگر رمان‌های وودی آلن
حباب معلق
حباب معلق می‌دونی، بعضی وقت‌ها آدم خودشو تو بد وضعیتی می‌ندازه. نمی‌گم خیلیش تقصیر خودم نیست، چون می‌دونم هست. ولی بعضی وقت‌ها هر کاری هم بکنی، نمی‌تونی گره‌هه‌ رو باز کنی. اون‌وقت زمان کم‌کم نزدیک می‌شه به ته و دیگه تنها امیدت هم الان‌هاس که از دست بره. فقط ول کن و از سر شروع کن. آدم هر از گاهی باید به ...
مرگ در می‌زند
مرگ در می‌زند مرگ یه تصویر نمادین از نبودنه و همون‌طور که خودتون می‌دونین چیزی که نباشه نمی‌تونه وجود داشته باشه...بنابراین این مرگ وجود نداره و فقط یه توهمه”
هرج و مرج محض
هرج و مرج محض سیمینوف گفت: «نمی‌خوام اسم ببرم، اما سال‌ها قبل یه سرمایه‌گذار بانکی بود که نتونست بچه‌اش را بفرسته یه مهدکودک درست و حسابی. می‌گن بچه‌اش رسوایی به بار آورده و نتونسته نقاشی انگشتی بکشه. بگذریم، پسره که مدرسه مورد نظر پدر و مادرش راهش ندادن، مجبور می‌شه... نمی‌دونم چه جوری بگم...» «مجبور می‌شه که چی؟ بگو! من طاقتش رو دارم!» «بزار این جوری برات ...
مرگ
مرگ از مرگ نمی‌ترسم. فقط نمی‌خواهم وقتی به سراغم می‌آید آنجا باشم... ژوییه 1989/ وودی آلن
خون‌بهای تاندوری
خون‌بهای تاندوری رهبر شیطان‌صفت راهزنان جلز و ولز کرد:«بسه دیگه چترماهی لزج! افلاتوس این روزا حسابی بازارش گرمه. دوتا فیلم تموم کرده که حتا تو بازارهای کوچیک‌تر هم از اون بفروشا بوده. بابت این جونور جونده که قایمش کرده‌یم خیلی بخت یارمون باشه بتونیم چن دونه نخود پس بگیریم.»
مشاهده تمام رمان های وودی آلن
مجموعه‌ها