۹ رمان
ناهید طباطبایی (۱۳۳۷ تهران - ) نویسنده ایرانی است.
طباطبایی کودکی و نوجوانی خود را در جنوب ایران گذرانید و دانشآموخته رشته ادبیات دراماتیک و نمایشنامه نویسی است. او اغلب با نگاهی طنزگونه به زندگی دنیای زنان را بیان میکند
رکسانا نیستم اگر
سودی خندید. در را باز کرد. آب خنک را ریخت روی صورتش. جلو لباسش خیس شد. فافا جعبه دستمال را گرفت جلو او. سودی دست او را کنار زد. حالا کرمها پاک شده بودند و قطرههای آب روی صورتش میدرخشیدند. ته بطری را سر کشید و گفت:‹‹ میشود از همینجا دور زد؟››
فافا با چشمهای گرد شده پرسید:‹‹پس قرارهایت چی؟ بابات ...
بانو و جوانی خویش
وقتی بانو برای آخرین بار در آینه نگاه کرد، دیگر خود را نمیشناخت. پیراهن سبز، هیکل دخترانهاش را قالب گرفته بود و بازوهای سفیدش از میان چینهای سر شانه برق میزد، صورتش همان صورت هیجده سالگی بود که حالا کمی پهنتر و زیباتر شده بود. لایهای از پودر تمام چینهای ریز کنار دهان و چشمها را میپوشاند و اگر چشمهایش ...
حضور آبی مینا
بعد از این مهمانی بود که سر صحبت را با کمال باز کردم. اول به او گفتم:«تو هم شعر میگفتی و من نمیدانستم.» خندید و گفت:«کی چنین مزخرفاتی را به تو گفته.» گفتم:«دختر عمهات.» کمال خندید و گفت:«دیگر چه گفته؟» آنوقت من تمام حرفهای او را برای کمال گفتم. کمال خوب گوش داد، کمی ساکت ماند و بعد گفت:«میدانی مینا ...