رمان ایرانی

آخرین ایستگاه شب

زرین
9789644073892
۱۳۸۷
۳۰۴ صفحه
۱۳۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
اعتمادی ۱۳ رمان Awarded the Nobel Prize in Literature in 1915 "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."
دیگر رمان‌های اعتمادی
گنجشک‌های غم
گنجشک‌های غم اصلا نمی‌توانم باور کنم که تمامی این خصوصیات متعلق به 1 نفر باشد! نه! تو آن آدم دیروز نیستی که بی‌تردید کس دیگری در وجود توست تو را فرمان می‌دهد آخر چطور ممکن است که به ناگاه، آن همه مهر و عشق به کین و سنگدلی مبدل گردد من وقتی نگاهت می‌‌کنم دلم می‌گیرد، درست مثل وقتی پشت پنجره مه گرفته در یک غروب زمستان که دلگیر است و یاس‌آور به گنجشک‌های تنهایی ...
سفر عشق به سلطان ساوالان
سفر عشق به سلطان ساوالان چه کسی پای در راه هفت شهر عشق می‌گذارد و چه کسی هنوز اندرخم آن کوچه مانده؟ عبور از مراحل زندگی برای اهل دل حکایتی است شنیدنی؛ به ویژه که سیاق آن مبتنی بر عرفان ایرانی باشد و در قالب قصه‌ای دلنشین و عاشقانه بیان شود. داستان هفت شهر عشق و قصه سیمرغ را بسیاری شنیده‌اند: قصه‌ای که تمثیل زندگی‌ست ...
دختری از جنس طلا
دختری از جنس طلا طلا دختری است به راستی ار جنس طلا. او زندگی را می‌شناسد، به صداقت زندگی باور دارد، اما سرنوشت که سراسر حادثه و اتفاق است، با او چه‌ها نمی‌کند. دل نازک او، در ره‌گذر توفان‌های سرنوشت، بارها می‌شکند و فرو می‌‌ریزد، ولی او برده و اسیر سرنوشت است و از کوله بار زندگی، تنها همین گوهر یک‌دانه را برداشته و ...
آبی عشق
آبی عشق تمام زندگی را همچون گزارشی که هر روز می‌‌نوشت، می‌پنداشت: خبرهای خوب و بد، خبرهای داغ و... و مانند هر خبر فقط کلماتش را می‌دید: کلمات درست یا غلط کلمات به‌جا و نابه‌جا! اما زندگی گزارش و خبر نیست زندگی، آمدن و رفتن نیست که دیروز آمده و فردا برود! درپس این آمدن و رفتن‌ها روزهای عمر یکی مثل ما مانند ...
بازی عشق
بازی عشق تصور می‌کنم هنوز تجربه‌ای از دلتنگی نداری تا ببینی که زیباترین خاطره‌ها وقتی که حضور نداری و دلت اینجا نیست بی‌رحم‌ترین ‌شان می‌شود و بر جسم و جان تازیانه می‌زند. من دلتنگم اگرچه می‌دانم تو نیستی من تو را طلب نمی‌کنم و تو مرا البته چون صبوری پیشه کرده‌ام و تو از سر بی‌نیازی.
مشاهده تمام رمان های اعتمادی
مجموعه‌ها