۱۳ رمان
Awarded the Nobel Prize in Literature in 1915 "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."
آخر خط
مثل یک معجزه بودی برای من برای تمام آنچه تا امروز داشتهام و شدهام تو آمدی و با نگاهت به زندگی زندگیام را سراپا در هم ریختی. نه! مطمئن باش که من تنها و تنها آنچه را در وجود تو پنهان شده بود یافتم و گرد از آن زدودم من گوهر گمشدهات را صیقل دادم و وادارت کردم خودت را ...
سفر عشق به سلطان ساوالان
چه کسی پای در راه هفت شهر عشق میگذارد و چه کسی هنوز اندرخم آن کوچه مانده؟ عبور از مراحل زندگی برای اهل دل حکایتی است شنیدنی؛ به ویژه که سیاق آن مبتنی بر عرفان ایرانی باشد و در قالب قصهای دلنشین و عاشقانه بیان شود. داستان هفت شهر عشق و قصه سیمرغ را بسیاری شنیدهاند: قصهای که تمثیل زندگیست ...
گنجشکهای غم
اصلا نمیتوانم باور کنم
که تمامی این خصوصیات متعلق به 1 نفر باشد!
نه! تو آن آدم دیروز نیستی
که بیتردید کس دیگری در وجود توست
تو را فرمان میدهد
آخر چطور ممکن است
که به ناگاه، آن همه مهر و عشق
به کین و سنگدلی مبدل گردد
من وقتی نگاهت میکنم
دلم میگیرد، درست مثل وقتی
پشت پنجره مه گرفته
در یک غروب زمستان
که دلگیر است و یاسآور
به گنجشکهای تنهایی ...
دختری از جنس طلا
طلا دختری است به راستی ار جنس طلا. او زندگی را میشناسد، به صداقت زندگی باور دارد، اما سرنوشت که سراسر حادثه و اتفاق است، با او چهها نمیکند. دل نازک او، در رهگذر توفانهای سرنوشت، بارها میشکند و فرو میریزد، ولی او برده و اسیر سرنوشت است و از کوله بار زندگی، تنها همین گوهر یکدانه را برداشته و ...