رمان ایرانی

طوفان دیگری در راه است

فکر می‌کنم دچار حالتی شبیه «دوست داشتن» شده باشم! نمی‌توانم اسمش را بگذارم عشق. برای این‌که به قول همیشه تو، عشق ساده نیست. ولی دوست داشتن چرا! کافی‌ست که تو دختری را تصادفا در یک مهمانی ببینی ـ مهمانی‌‌ای که ایرانی‌ها به مناسبت چهارشنبه سوری برگزار کرده‌‌اند ـ و قیافه‌اش به دلت بنشیند. و به‌خصوص چاله‌ای که موقع خندیدن، روی گونه‌اش می‌افتد توجهت را جلب کند. با کمی پررویی جلو بروی و با قدری پررویی بیشتر، سر صحبت را باز کنی و در همان چند دقیقه اول، متوجه شوی که او هم تصادفا از تو خوشش آمده و از دیدنت خوش وقت شده و تو هم از خوشحالی بخندی و هم‌زمان با دست به دنبال چاله‌ای بر روی صورتت بگردی تا علت علاقه و جلب توجه او را هم به خودت پیدا کنی. و البته مهم نیست اگر پیدا نکنی! مهم این است که به گفت و گو ادامه دهی و آخر شب، او را تا منزلش ـ یعنی بیرون منزلش ـ همراهی کنی.

9789643373771
۱۳۸۹
۳۹۸ صفحه
۱۰۹۳ مشاهده
۶ نقل قول
نسخه‌های دیگر
مهدی شجاعی
صفحه نویسنده مهدی شجاعی
۲۹ رمان سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشكده هنرهای دراماتیك وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیك به ادامه تحصیل پرداخت. هم‌زمان، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرك كارشناسی، آن‌را رها كرد و به‌طور جدی كار نوشتن را در قالب‌های مختلف ادبی ادامه داد.

حوالی سال‌های 58 و 59 یعنی حدود ...
دیگر رمان‌های مهدی شجاعی
کرشمه خسروانی یا مخالف بیداد به طرز همایون
کرشمه خسروانی یا مخالف بیداد به طرز همایون معاویه: عین همین عبارت را به او گفتم. گفتم: عبدالله،‌ یقینا هر شرطی را به جان و دل می‌پذیرد. اما شرط گذاشتن در کنار کلام پدر، آن هم پدری با این حد از ملاطفت و ریش‌سپید،‌ رسم ادب نیست. خجالت کشید... و بغض کرد. دختر. وقتی اهل حیا باشد،‌ با کوچکترین تلنگری، خجالت می‌کشد... و بغض می‌کند. کاش فقط بغض ...
خدا کند تو بیایی
خدا کند تو بیایی از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهر ربانی گرما می‌داد. و ما هر چه استقامت، از این صدا گرفتیم و هر چه تحمل، از این نوا دریافتیم. در زیر سهمگین‌ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشاکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می‌داد و ...
پدر عشق و پسر
پدر عشق و پسر عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام. گاهی احساس می‌کردم که رابطه حسین با علی‌اکبر فقط رابطه یک پدر و پسر نیست. رابطه یک باغبان با زیباترین گل آفرینش ...
رزیتا خاتون (طنز)
رزیتا خاتون (طنز) ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید ...
سانتاماریا (جلد دوم نمایش‌نامه)
سانتاماریا (جلد دوم نمایش‌نامه) .
مشاهده تمام رمان های مهدی شجاعی
مجموعه‌ها