مجموعه داستان خارجی

چند پاورقی کوتاه

دخترک از دیدن قاصدک جیغی کشید و پرید بالا، به طرف زن که روی بند داشت چادر سفیدش را پهن می‌کرد و گفت :((مامان، مامان! راسته که قاصدک خبر می‌آره؟)) زن آمد بگوید، نه که یک‌دفعه پسر گفت :((آره، آره! حتما از جبهه خبر آورده. حتما بابام دشمنا رو کشته. قاصدک آمده خبر بده مامان ما رو ببره پیش بابا.))

9786005337778
۱۳۸۹
۵۶ صفحه
۲۵۹ مشاهده
۰ نقل قول