رمان خارجی

خداوند الموت

در آنجا، چشم جوان به مردی افتاد که چهره‌ای تیره داشت و دانست که تیرگی و سوختگی چهره آن مرد، از آفتاب و باد می‌باشد اما از لحاظ قیافه زیباست. چون شیرزاد قهستانی در آن موقع، هنوز بر سجاده نماز نشسته بود، موسی نتوانست بفهمد که آیا بلند قامت است یا کوتاه قد. ولی مشاهده کرد که ریش او سفید و سیاه و سفید ولی خیلی کم‌پشت است و مثل راهنمایان شب گذشته، کلاهی کوچک و مدور، از نمد بر سر دارد...

جاویدان
9789649345437
۱۳۸۹
۶۸۰ صفحه
۱۰۸۶ مشاهده
۰ نقل قول