رمان خارجی

یک روز صبح، همین که گره گوار سامسا از خواب آشفته‌ای پرید، در رختخواب خود به حشره‌ای تمام عیار عجیبی تبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنش مانند زره سخت شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوه‌ای مانند دارد که رویش را رگه‌هایی به شکل کمان تقسیم‌بندی کرده است...

صادق هدایت
روزگار
9789641159797
۱۳۸۷
۲۰۸ صفحه
۱۶۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فرانتس کافکا
صفحه نویسنده فرانتس کافکا
۴۲ رمان آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیت‌های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع‌گرایانه توصیف می‌کنند ـ فضاهایی که در داستان‌های کافکا زیاد پیش می‌آیند ـ کافکایی می‌گویند. کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی‌زبان ...
دیگر رمان‌های فرانتس کافکا
محاکمه
محاکمه خواندن کافکا به نگریستن در آینه‌های کوژ و کاو می‌ماند. یافتن آنچه در ذهن غریب او می‌گذرد دشوار است. در پس واژه‌های ساده و جمله‌ها و عبارات ساده و بی‌تکلیف اما با وسواس انتخاب شده او چه اوهام و اندیشه‌هایی نهفته است؟ استاروبینسکی، منتقد سوئیسی می‌گوید: «فرانتس کافکا، آن‌طور که به نظر ما می‌آید، انسانی است دچار دردی عجیب... انسانی ...
نامه‌هایی به میلنا
نامه‌هایی به میلنا در ((نامه‌هایی به میلنا))، عشق به مصاف خودشناسی بیرحمانه و اندیشه‌های پر کشمکش می‌رود. این همه ترس و تشویش،‌ این همه مشتاقی و پریشانی و این همه کشش و گریز از چیست؟ جاذبه زنانه یا مهارشدنی و تدبیر‌ پذیر است یا صیاد اراده. در هر حال، به شرط رضایت معشوق،‌ تصمیم برای مرد عامی چندان دشوار نیست، کافکا را چه ...
نامه‌های کافکا به پدر و مادر (در سال‌های 1924-1922)
نامه‌های کافکا به پدر و مادر (در سال‌های 1924-1922) ((نامه به پدر))، که کافکا آن را در نوامبر 1919 یعنی در سی و شش سالگی نوشته است،‌ با آن‌که طولش به مراتب از حد یک ((نامه)) می‌گذرد، در اصل براستی قرار بوده که به پدر تسلیم شود،‌ آن هم از طریق مادر. ولی مادر کافکا، از آن‌جا که اطمینان داشته‌ است این کار در واقع نتیجه‌ای سر به سر ...
محاکمه (با نقد و تفسیر محاکمه قصر گمشده)
محاکمه (با نقد و تفسیر محاکمه قصر گمشده) «حتما کسی به ژوزف کا. تهمت‌زده بود، زیرا بی‌آن که خطایی از او سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» رمان «محاکمه» با جمله فوق آغاز می‌شود. متهم، ژوزف‌کا.، در حین جستجوی قاضی پرونده خود، به این موضوع پی می‌برد که همه جا «دادگاه» است و راه گریزی نیز وجود ندارد.
دیوار
دیوار توم بی‌آنکه به من نگاه کند دستم را گرفت. ‹‹پابلو من از خودم می‌پرسم... از خودم می‌پرسم آیا راست است که آدم نیست و نابود می‌شود؟›› من دستم را بیرون کشیدم و گفتم:‹‹کثافت‌مآب. میان پایت را نگاه کن.›› به قدر یک حوضچه آب بین پاهایش بود و قطره‌ها از شلوارش می‌چکید. به حال وحشت‌زده گفت: این چیست؟ گفتم تو شلوارت شاشیدی. از جا در رفت و ...
مشاهده تمام رمان های فرانتس کافکا
مجموعه‌ها