رمان ایرانی

قلب بلوری

سعی کردم دیگه بحث رو ادامه ندم چون چهره حامد با حرفاش به شکل غیر قابل باوری برام معصوم و دوست‌داشتنی شده بود. یعنی حامد واقعا راست می‌گفت، چون که قلب من از بلور نبود خدا حرفام رو نمی‌شنید؟...

علی
9789641931126
۱۳۹۱
۴۲۴ صفحه
۳۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های زهرا میان‌آبی
طلوع خوشبختی
طلوع خوشبختی دخترم، نمی‌بینی خیابون چقدر شلوغه؟ درست نیست دختری به سن و سال تو به این بلندی بخنده. حیفه که صدای به این ظریفی رو یه مرد نامحرم بشنوه. روشنک و مهشید برای لحظه‌ای ایستادند و نگاهی به هم انداختند، مهشید بلافاصله دست زیر مقنعه برد و موهایش را که...
مشاهده تمام رمان های زهرا میان‌آبی
مجموعه‌ها