رمان خارجی

دفترهای سرافینو گوبیوی فیلم‌بردار

(Quaderni di serafino gubbio)

سرافینو گوبیو قهرمان و راوی رمان دفترهای سرافینو گوبیری فیلم‌بردار به بیان زندگی انسان در عصر سرمایه‌داری می‌پردازد. حرفه او به عنوان یک فیلم‌بردار و دستی که دسته یک ماشین را می‌چرخاند به طور تصادفی انتخاب نشده است. پیراندلو در این دنیای ماشینی شده و باز تولید مکانیکی، شی را جایگزین هر جز از زندگی می‌کند. تنها مکانی که برای سرافینو گوبیو، قهرمان رمان نمودی از بهشت گمشده و معصومیت است ویلای باصفا و پر آرامش سورنتو است که در آنجا با پدربزرگ کارلو و مادربزرگ روزا و دو نوه آنها آشنا می‌شود. گوبیو تصمیم می‌گیرد که به روایتگر درد و رنج شخصیت‌های پیرامونش بدل شود. آنها را زیر نظر می‌گیرد، شخصیت و رفتارشان را بررسی می‌کند، و مقابل آنها به آیینه بدل می‌شود و نقاب از چهره‌شان بر می‌دارد. اما قهرمان به مرور این تصمیم را وامی‌نهد تا جایی که از واقعیت پوچ و خشن دور می‌شود. و به عنوان فیلم‌برداری خونسرد و بی‌تفاوت پشت دوربینش پنهان می‌شود. او با نگاه مکانیکی دوربین به ثبت وقایع پیرامونش می‌پردازد و ناگزیر می‌شود تکه‌هایی از زندگی را به صورت غذا به دوربین بدهد. تا اینکه در پایان رمان طی فرآیندی از استحاله و دگردیسی با دوربینش یگانه می‌شود.

9786001194801
۱۳۹۱
۳۴۴ صفحه
۹۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لوییجی پیراندللو
مخمصه و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمایش‌نامه
مخمصه و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمایش‌نامه مخمصه نمونه‌ای از کار پیراندللو در تداوم سنت نمایش‌نامه‌نویسی ایتالیایی پیش از خودش است و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمونه‌ای از آثار مدرن او.
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده «لوئیجی پیراندللو» در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه. او دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایش‌نامه نوشته است. نمایش‌نامه‌های او تقریبا در تمام دنیا به نمایش درآمده و به او شهرت جهانی بخشیده ...
خروج مرد بیوه
خروج مرد بیوه لوئیچی پیراندلو در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران نوجوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه و روی هم رفته 243 داستان کوتاه 7 رمان و 44 نمایش‌نامه نوشته است.
یکی هیچ‌کس صدهزار
یکی هیچ‌کس صدهزار ‹‹...هرگز نتوانسته بودم به زندگی خود شکلی بدهم، هرگز اخلاق و روحیه خود را کاملا قبول نکرده‌ بودم، شاید به خاطر این‌که هرگز در زندگی به مشکلی برخورد نکرده بودم تا در مقابلش استقامت کرده، خود را شناخته و به دیگران بشناسانم. شاید هم به خاطر اخلاقم، که به همه چیز تمایل داشت، مدام خود را فدای این و آن ...
مشاهده تمام رمان های لوییجی پیراندللو
مجموعه‌ها