مجموعه داستان داخلی

کسی که پهلوی داداش جواد تمرگیده بود

... مادرش در دوران کودکی برای او تعریف کرده بود که بچه‌ها و نوه‌های شیطان همیشه در میان مردم می‌لولند. آن‌ها در همه جای دنیا پخش هستند و با مردم به راحتی معاشرت دارند... تا چشم پسر جوان به او افتاد، بدنش لرزید و نزدیک بود چشمانش از حدقه خارج شود. او به وضوح دید که شیطان با همان دیدگان سرخ و ملتهب، ساکت و موقر در سمت چپ داداش جواد نشسته است... لحظاتی در تالار سکوت برقرار شد. مرد سرخ‌رو از جایش بلند شد و شروع به صحبت کرد: ـ آقایان، مرحوم پدرم همیشه می‌گفت حقی در این دنیا وجود ندارد. همه چیز پوچ و بدون معناست. آنچه واقعیت دارد، تنها خواسته انسان‌هاست. ما بعضی چیزها را خیر و بعضی دیگر را شر می‌نامیم ولی حقیقت این است که خیر و شری وجود ندارد. انسان باید از راهی برود که به نظرش دلفریب‌تر و لذت‌بخش‌تر است؛ یعنی راه دل و هوس. به عنوان مثال اگر شما دو عالی‌مقام با هم دشمن هستید و عقیده‌تان مخالف یکدیگر است، هیچ دلیلی ندارد به خواسته دل خود توجه نکرده و حرمت یکدیگر را حفظ کنید؛ بلکه می‌توانید به همدیگر حمله کرده و یکدیگر را بدرید. دشمنی باید عمیق باشد...

عطایی
9789643137236
۱۳۹۲
۱۱۲ صفحه
۲۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا طبیب‌زاده
دهکده مقدس
دهکده مقدس زندگی یک سفر رویایی است، پدیده‌ای است باشکوه و اعجاب‌آور. سفری که هر چه پیش می‌رویم، شادتر و مشتاق‌تر می‌شویم چون به اصل خود نزدیک‌تر می‌گردیم...
شیطان در سرداب
شیطان در سرداب شیطان از جابش برخواست و در حالی که سرش را تکان می‌داد، گفت: دلیل می‌خواهید؟تمام پهنای زمین دلیل من است. چشم‌ها را باز کنید و بیچارگان و محرومین را ببنید. ثروت‌مندان و مرفهین را ببینید. آری در قانون بشر مستضعفین هر کاری می‌کنند. هر اندازه که به حق درست باشد ، بد است. آنها همیشه محکوم به مرگ و حقارتند. ...
خانه تدفین
خانه تدفین وقتی به اتاقم آمدم، دائم صورت اندوهگین نازار جلوی چشمم مجسم بود. از ناراحتی و ناامیدی‌اش متاثر و غمناک شده بودم. حتی با خود فکر کردم شاید هم در این مورد من را مقصر بداند. کاش آن شب او را از نقشه باز نمی‌داشتم. شاید در این صورت سوز درونش تسکین می‌یافت. افکار مختلفی که در ذهنش جریان داشت، مانع ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا طبیب‌زاده
مجموعه‌ها