مجموعه داستان خارجی

تعطیلات پایان هفته در گواتمالا

(Week end en guatemala)

چراغ را خاموش کردم، سیگاری آتش زدم و سوار کامیون شدم، بوی مهوع بنزین، بوی محیط دباغخانه، رایحه مطبوعی را شبیه عطر دلاویز کاملیا که در این شب ماه ژوئن از قربانی ناپدید شده من به فضا برمی‌خاست از مشام من محو می‌کرد. وقت نداشتم وگرنه کامیون را عقب می‌زدم و نزد نگهبان باغ‌وحش برمی‌گشتم، سوار کامیون می‌کردمش و با خود می‌آوردم تا در کشف این راز به من کمک کند...

توس
9789643152994
۱۳۸۷
۳۰۰ صفحه
۵۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میگل آنخل آستوریاس
چشمان بازمانده در گور
چشمان بازمانده در گور
باد سهمگین
باد سهمگین ... خنده آن روزها، یاهاها، هاها، هاهاها،‌ مثل استفراغ خنده و خون در او ریشه می‌گرفت، و زمانی که حس می‌کرد از لای دندان‌هایش بیرون می‌ریزند، دوباره آن را می‌بلعید،‌ برمی‌گرداند، رطوبت دهانش تبدیل به تندباد می‌شد،‌ مثل دریا که باد، نور که باد، درخت‌ها که باد، سنگ‌هایی که با باد تغییر شکل می‌دادند تا وحشیانه بوزند و بوی جانوران ...
مردی که همه‌چیز همه‌چیز همه‌چیز داشت
مردی که همه‌چیز همه‌چیز همه‌چیز داشت مردی که همه‌چیز همه‌چیز همه‌چیز داشت با وحشت چشم‌هایش را باز کرد. وقتی خواب بود هیچ‌چیز نداشت. زیر بارانی از زنگ خوش‌آهنگ ساعت‌ها از خواب بیدار شد. وقتی خواب بود هیچ‌چیز نداشت. صد ساعت شماطه‌دار، بیش از صد آونگ کوچک، هزار ساعت شماطه‌دار، بیش از هزار ساعت شماطه‌دار، همه‌شان در یک زمان آغاز به زنگ زدن کرده بودند.
مشاهده تمام رمان های میگل آنخل آستوریاس
مجموعه‌ها