رمان ایرانی

گلف روی باروت

همه شخصیت‌‌ها، ماجراها و اسم‌های این کتاب خیالی است و هرگونه شباهت احتمالی آنان با ماجراها و افراد حقیقی و حقوقی داخل و خارج کشور کاملا، قطعا و حتما تصادفی است. جنون قدرت، همه مرضش همین است. بلند می‌شوم. با شست، انگشتر را توی انگشت کوچکش می‌چرخاند. می‌گوید: من با همین‌ها بهشون قدرت می‌دم...

نگاه
9789643517830
۱۳۹۲
۵۴۴ صفحه
۳۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های آیدا مرادی آهنی
پونز روی دم گربه
پونز روی دم گربه کلاه قرمز را پایین کشیدم. توی چشم‌هایش آب جمع شده بود. گفت:«بی‌انصافی کردی. حتی مهلت ندادی برگردد.» چاقو را به ضرب از پشت مادربزرگ کندم. توی گونی ماچاله شده بود. گفتم: «ما هم خانه نبودیم وقتی که رفت و مجسمه‌ها را شکست. مادر خواب بود وقتی که رفت سر وقتش...» شادی گفت:«نکشت که.» نگاهش که کردم به روزنامه‌ها نگاه کرد و گفت:«مگر ...
مشاهده تمام رمان های آیدا مرادی آهنی
مجموعه‌ها