رمان خارجی

الفبای خانواده

(Lessico famigliare)

رمان الفبای خانواده مثل دیگر آثار ناتالیا گینزبورگ گرچه بافتی داستانی دارد، اما صریح و اقتباسی از واقعیت است.

9789647081962
۱۳۹۲
۲۶۴ صفحه
۶۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
ناتالیا گینزبرگ
صفحه نویسنده ناتالیا گینزبرگ
۱۳ رمان ناتالیا گینزبرگ نویسندهٔ مشهور ایتالیایی است که در آثارش به روابط خانوادگی، سیاست و فلسفه می‌پردازد. بسیاری از آثار گینزبرگ به فارسی ترجمه شده است. ناتالیا گینزبرگ در پالرمو به دنیا آمد و بیشتر عمر خود را در تورین گذراند. نام خانوادگی او در اصل لِوی بود که پس از ازدواجش با لئون گینزبرگ در سال ۱۹۳۸، نام خانوادگی شوهرش را به کار برد. گینزبرگ در سال ۱۹۶۴ در فیلم انجیل به روایت متی اثر پیر پائولو پازولینی نقش ایفا کرد. او ...
دیگر رمان‌های ناتالیا گینزبرگ
شوهر من و 3 داستان دیگر
شوهر من و 3 داستان دیگر گفتم:" دیگه نمی‌خوام پیش اون بری. دیگه نمی‌خوام ببینمش." و خم شدم روی او. اما او با یک حرکت هلم داد، گفت:" تو چه اهمیتی برام داری؟ تو هیچ چیز تازه‌ای برای من نداری، هیچی نداری که بتونه من رو جذب کنه. به مادرم و به مادر مادرم شباهت داری، و به تمام زن‌هایی که تو این خونه زندگی کردن. ...
هرگز از من مپرس (مجموعه مقالات) یادداشت‌های ادبی و هنری
هرگز از من مپرس (مجموعه مقالات) یادداشت‌های ادبی و هنری ناتالیا گینزبرگ در ایران نام شناخته‌شده‌ای‌ست، اما در این کتاب با چهره دیگری از او آشنا می‌شوید. در نگاه اول به نظر غریب می‌آید که کسی بخواهد با همان رویکردی درباره یک فیلم بنویسد که درباره «پیری» یا «کودکی» یا «ایمان»... او در این نوشته‌ها هیچ قیدی را نمی‌ّپذیرد: ...
منشی
منشی انریکو: شاید یاد بگیری اونو بشناسی و دوستش داشته باشی. تیتینا: بیش از اندازه می‌شناسمش. مدت‌هاست تو خونه‌امه. در کمال صداقت بهش گفتم اون مناسب من نیست. هیچ تغییری نکرده. غروری نداره. از این دخترهای مدرنه، بدون غرور، بدون هویت. دخترهایی که هرگز از هیچی شرم نمی‌کنن. جوون‌های امروز همه تحقیرهای عالمو می‌تونن بپذیرن، بدون این‌که رنگ از رخ‌شون بپره یا ...
شوهرم
شوهرم بچه را با دستانش گرفت، بلند کرد و تکانش داد:«مرده.» و پرتش کرد گوشه تخت. صورتی دیدم کوچک و چروک مثل صورت چینی‌ها. زن‌ها او را در کهنه‌ای پشمی پیچیدند و بردند. ماریوچیا دیگر فریاد نمی‌زد. دراز کشیده بود و رنگش بسیار پریده بود و خون بی‌وقفه از بدنش می‌رفت. دیدم لکه خونی روی پیراهن من هم هست.
مشاهده تمام رمان های ناتالیا گینزبرگ
مجموعه‌ها