رمان ایرانی

1 زن مثل مادرم

برای باور من که دردی دارم نیاز نیست جای زخم‌هایم را ببینی حتی می‌توانی در چشم‌هایم آن را بخوانی برای گذر از خاطرات خویش که امروز همچو دردی آزارم می‌دهد باید خاطرات را در گذشته می‌گذاشتم و از تمامی آن‌ها می‌گذشتم امروز تنها برای حفظ یک زندگی یا یک خانواده به جا مانده از آن روزها خیلی چیزها را نادیده می‌گیرم خیلی از آدم‌ها را تحمل می‌کنم و از خود در زندگی می‌گذرم بی‌هیچ توقعی در زندگی! گاهی باید فراموش کرد گاهی باید نادیده گرفت تا همچنان حق خود را از زندگی بگیری و پابرجا بمانی... شاید برای دیگرانی که دوست‌شان داری!

شادان
9789642919789
۱۳۹۲
۵۰۴ صفحه
۲۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های شهلا ظهوریان
شاید هرگز نبوده‌ام
شاید هرگز نبوده‌ام با چشمان گشاده به من نگاه نکن تمامی این قصه‌، روایت زندگی من است من یک زن هستم، مظهر آفرینش در روی زمین خالق عشق، خالق اشک لااقل تو دیگر مرا انکار نکن، همچون گذشتگانت! فراموش نکن تمامی آن چه ما تحمل کرده‌ایم رسم آن روزگار بوده است، بی‌پرسش و یک روح بزرگ می‌طلبد تا برای عشق همه آن رسوم ...
مشاهده تمام رمان های شهلا ظهوریان
مجموعه‌ها