رمان ایرانی

شوخی عشق

نباید با عشق شوخی کرد. گناه ما اینه که با عشق شوخی کردیم و تاوانش را یکی دیگه داد. یک نفر که بقدر ما سرسخت نبود و قدرت مقاومت و مقابله نداشت و آسون آسیب می‌دید و دلش زود می‌شکست. دل شکسته و روح زخم خورده شهرزاد نمی‌ذاره ما با هم خوشبخت باشیم. یاد نگاهش مدام مثه نیشتر توی قلبم فرو می‌ره حالا باید تاوان این شوخی رو با جدایی بدهم تاوان غرور احمقانه‌ام رو با فراق و با آه و افسوس و حسرتی که خدا می‌دونه تمومی داره یا نه...

لوح فکر
9789648578409
۱۳۹۲
۴۸۸ صفحه
۶۰۳ مشاهده
۰ نقل قول