رمان خارجی

1000 خورشید تابان

(A thousand splendid suns)

در رمان هزار خورشید تابان کمابیش همان مقطع زمانی بادبادک‌باز مطرح شده‌است،با این تفاوت که در اینجا داستان دو زن در میان است و از ستم مضاعفی می گوید که در افغانستان جنگ‌زده بر زنان روا داشته‌اند. به نظر خالد حسینی در این رمان گام چشمگیری به پیش برداشته و هیچ چیز را سیاه سیاه یا سفید سفید ندیده است.

ثالث
2500110009828
۱۳۹۲
۵۳۶ صفحه
۱۲۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
خالد حسینی
صفحه نویسنده خالد حسینی
۲۳ رمان خالد حسینی از پدر و مادری هراتی ، در شهر کابل زاده شد. مادرش معلم فارسی و تاریخ در یک لیسه (دبیرستان) بزرگ دخترانه در کابل بود. در سال ۱۹۷۶، پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده، به پایتخت فرانسه رفت. در سال ۱۹۸۰ و به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سفارت افغانستان برکنار شد. در نتیجه خانواده حسینی از ایالات متحده تقاضای پناهندگی سیاسی ...
دیگر رمان‌های خالد حسینی
بادبادک‌باز
بادبادک‌باز «بادبادک‌باز» داستانی گیرا و احساسی از خیانت و رستگاری‌ست. دریچه‌ای به دنیایی نو با نام زندگی افغان‌ها که عجیب، فریبنده و در عین حال آشناست. «خالد حسینی» با ایجاد تعادل چشم‌گیر مابین وضوح و قدرت، مرزهای شالوده‌سازی و قصه‌گویی را درمی‌نوردد. برترین نقطه قوت «بادبادک‌باز» در حقیقت دستمایه تقدیر و عدالت و فایق آمدن خیر بر شر به‌ رغم تمامی ...
و کوهستان به طنین آمد
و کوهستان به طنین آمد این کتاب بسیار تاثیرگذار و فریبنده خالد حسینی نشانگر درک عمیق او از قید و بندهایی است که به ما و هستی ما معنا می‌دهد، چیزی که معنای آن انسان بودن است. داستان با پیوند نامتوازن میان برادر و خواهری بی‌مادر در دهکده‌ای در افغانستان آغاز می‌شود. برای پری 3 ساله، برادر بزرگش عبدالله بیشتر مادر است تا برادر. و برای ...
پژواک کوهستان
پژواک کوهستان پروانه قبل از این‌که لحاف را کنار بزند و آن را ببیند بوی آن به دماغ‌اش می‌خورد. تمام کپل معصومه تا پایین ران‌ها، ملحفه‌ها، تشک و همین‌طور لحاف کثیف بود. معصومه از بالای شانه‌اش با کم‌رویی و از روی شمر نگاهی ملتمسانه برای طلب بخشش می‌کند، شرم بعد از این همه مدت، این همه سال. معصومه زیر لب می‌گوید:«معذرت می‌خوام.»
ندای کوهستان
ندای کوهستان خب، قصه می‌خواهید، من برایتان می‌گویم، اما فقط یکی،هیچکدامتان از من بیشتر نخواهید. دیروقت است و فردا سفری دراز در پیش‌ داریم . . .
و پاسخی پژواک‌سان از کوه‌ها آمد
و پاسخی پژواک‌سان از کوه‌ها آمد خب، پس شما داستان می‌خواهید و من هم یکی برایتان تعریف می‌کنم. اما فقط یکی. بیشتر نخواهید. پری، دیروقت است، من و تو مسافرتی طولانی پیش رو داریم. باید امشب را خوب بخوابی. تو هم همین‌طور عبدالله. وقتی من و خواهرت این‌جا نیستیم، رویت حساب می‌کنم. مادرت هم همین‌طور. هان. پس فقط یک قصه. گوش کنید، هر دویتان، خوب گوش ...
مشاهده تمام رمان های خالد حسینی
مجموعه‌ها