مجموعه داستان داخلی

آب و هوای چند روز سال

هوا گرم بود و صدای پنکه اتاق کناری هم اذیت می‌کرد. چند بار غلت زدم و آخر سرم را چسباندم به دیوار تا خنک شوم. همان موقع چشمم افتاد به کلاه فرانسوی چهارخانه‌ای که زیر تخت افتاده بود. یخ کردم. کلاهی بود که همیشه پدربزرگم می‌پوشید و حالا یک سال بعد از مرگش من زیر تخت پیدایش کرده بودم. دستم را بردم زیر تخت و یک مجله هم پیدا کردم. یک مجله جدول بود که پدربزرگم نصف جدول‌هایش را حل کرده بود. بعضی‌ها را هم نتوانسته بود تمام کند و چند خانه را باقی گذاشته بود. به خاطر دیدن آن صحنه تا چند روز حالم خراب بود. چیزی بود که برای کسی هم نمی‌توانستم تعریف کنم چون منظورم را نمی‌فهمید. همان موقع به ذهنم رسید خانه‌هایی را که پدربزرگم خالی گذاشته پر کنم. انگار با این کار به او ادای احترام می‌کردم. ولی جواب بیشترشان را بلد نبودم و اصلا قدرت این را هم نداشتم که روی آن کاغذها چیزی بنویسم.

نگاه
9789643518684
۱۳۹۲
۱۰۴ صفحه
۴۵۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های آیین نوروزی
زمین نرم
زمین نرم به جز آن پیرمرد، چند دختر و پسر هم توی پارک فرشته بودند و از نگاه‌شان می‌شد حدس زد که منتظرند آن‌ها زودتر شرشان را کم کنند. پیرمردها همگی کت و شلوار پوشیده بودند، با پالتو و کلاه و شال گردن. ولی باز هم سوز سرما می‌زد به جان‌شان. با قدم‌های کوتاه روی سنگ‌فرش پارک راه می‌رفتند تا به کافه ...
دستگاه گوارش
دستگاه گوارش رمانِ کوتاهِ دستگاهِ گوارش نوشته‌ آیین نوروزی روایتی‌ است از سفر پدر و پسری عجیب به آلمان. آیین نوروزی که پیش از این به خاطرِ داستان‌های کوتاهش جوایزی معتبر از آن خود کرده در اولین کارِ بلندش طنز و جهانِ غافلگیرکننده‌اش را در هم ‌تنیده تا داستانِ این پدر و پسر را بسازد. رمان درباره‌ پسرِ جوانی ا‌ست که ماشینش ...
مشاهده تمام رمان های آیین نوروزی
مجموعه‌ها