رمان خارجی

عروسک

(Puppet)

به هیچ‌وجه دلش نمی‌خواست او را ببیند بدون هیچ توضیحی! وقتی در تمام خاطرات کودکی حتی یک دلخوشی کوچک از او نمی‌یافت چگونه می‌توانست امروز یاری‌اش کند. زندگی و آدم‌های این زندگی همیشه آن گونه‌ای که به نظر می‌رسند، نیستند. باید هر کس را با در نظر گرفتن تمامی خودش نگاه کرد و آن‌گاه به قضاوت نشست. وقتی بدون دانستن همه جهان و دلایل یک نفر را قضاوت می‌کنیم یعنی انصاف را رعایت نکرده‌ایم. شاید اگر هر کدام از ما در آن حال و هوا قرار می‌گرفتیم هر کاری می‌کردیم... هر کاری! حتی دست زدن به قتل... به همین راحتی! شاید که روزگار، ما را هم چون عروسکی در دستانش بازی می‌داد!

شادان
9789642919987
۱۳۹۲
۴۱۶ صفحه
۲۲۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جوی فیلدینگ
سامانتا
سامانتا چون از قبل تصمیم گرفته‌اند که ما گناهکار هستیم، همیشه این اتفاق می‌افتد کارولین و نه تنها در مکزیکو. پلیس فکر می‌کند که می‌داند چه کسی مسئول است، بنابراین دیدگاه تونلی پیدا می‌کند؛ بقیه مظنونین را نادیده می‌گیرد و تمام مدارکی را که از حدس آن‌ها حمایت نمی‌کند، بی‌اهمیت می‌شمارند...
خاطرات قاتل
خاطرات قاتل خاطره چیز حیرت انگیزیه. خاطرات ما، ما را شکل می‌دهند. برای زندگی روزانه ما زمینه‌ای فراهم می‌کند و برای کارهای ما مقدمه‌ای می‌سازد. منطقی برای تصمیم‌های گاه تردیدآمیز به وجود می‌آورد. امروزه ما هرچه هستیم با چیزی که دیروز و روزهای قبل از آن بودیم به هم بافته شده‌ایم ـ در نقشی پیچیده بافته شده‌ایم ـ تکه‌هایی از گذشته برجسته‌تر ...
محکوم به نیستی
محکوم به نیستی گاهی به جای دیگران بودن دشوارترین کار دنیاست، اما... گاهی خود را به جای دیگران گذاشتن لازم است... هر چند دلهره‌آور باشد. باید به جای یک مادر بود تا احساس او را دریافت: ((مامان... میشه وقت مرگ با هم بمیریم؟ میشه دستهای همدیگه‌رو بگیریم؟ قول میدی؟... )) و امروز باید این کلمات را شنید تا هشداری برای تمام خانواده‌ها باشد.
خفته در باد
خفته در باد نتیجه خواب همیشه غفلت نیست گاهی خواب می‌تواند روشنی بخش زندگی باشد. شاید باور کردنش مشکل بود ولی چشمان بسته‌اش حقایقی را فاش ساخت که هیچگاه در هشیاری و بیداری برملا نمی‌‌شدند. پس همچون زیبایی خفته که خود را به دست نسیم و باد می‌سپارد چشم بر دنیای اطراف خویش بست تا بهتر و بیشتر بشناسدش.
مشاهده تمام رمان های جوی فیلدینگ
مجموعه‌ها