اگر شما قیافه قبلی من را دیده باشید، امیدوارم یادتان بیاید که بینیام بیعیب، لبهایم خوشترکیب و چهرهام دارای هماهنگی انکار ناپذیری بود.
بعد از عمل جراحی، هر بار که خودم را در آینه میدیدم، احساس رو به رو شدن با مردی ناشناس را داشتم...
۱۵ رمان
Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
زهر تویی
ویکتور مندا که زمانی در یکی از رادیوهای پاریس مجری برنامهای کم و بیش موفق بود، با تعطیلی این برنامه بیکار میشود و در جستو جوی کاری جدید به سواحل جنوبی فرانسه میآید. قمار خیلی زود او را از هستی ساقط میکند، تا جایی که دلزده و افسرده، جتی لحظهای به فکر پایان دادن به زندگی خویش میافتد. بهدنبال یک ...
نان حلال
بلز دولانژ جوان بیکار و بیپولی است که در پی یافتن شغل، سر از یک شهرستان کوچک و دلگیر درمیآورد. او به طور اتفاقی، در باجه تلفن راه دور، کیف زنانه پر از پولی را مییابد. صاحب کیف، ژرمن، زنی بدلباس، اما جوان و زیباست. بلز در جستجوی او، به تنها بنگاه کفن و دفن شهر میرسد. جایی که در ...
آدم که نمیمیرد
نام باب تراخو، افتخار عالم بوکس و چهار بار قهرمان اروپا، همهجا با احترام به زبان میآید، اما قهرمانها هم، مثل همه آدمهای دیگر، پیر میشوند و باب در سی و چهار سالگی میداند که پایان کارش نزدیک است. ولی به رغم این، پافشاری میکند و میخواهد «آویختن دستکشها» را به تاخیر بیاندازد. مدیر برنامههای او، هماهنگ با رئیس «قصر ...
تصادف
فردریک دار در این رمان، خواننده را با فضای یکی از روستاهای جنوب فرانسه و خردهفرهنگهای محلی آشنا میسازد چارچوب داستان یک مدرسه ابتدایی دو کلاسه و بازیگران آن یک زوج نامتناسب و دختر جوانی است که در اولین شغلش، به آموزگاری این دبستان منصوب شده است.
ورود فرانسواز کاسل به روستا، سرآغاز روابطی پرتنش میان او و مدیر ...
قتل عمد
از چهار سال پیش، برنار به دوست ثروتمندش استفان بدهکار بود، بدهی او بابت وامهایی که گرفته بود و بهره و جریمه دیرکردشان رقم چشمگیری میشد. استفان رفتار پرتفرعنی داشت و او را به خاطر بیکفایتی و شکست پیاپی در کار و زندگیش تحقیر میکرد.
برنار مصمم بود که به هر قیمت به این وضعیت پایان دهد. او میخواست از مرزهای ...