نمایش‌نامه

باد اسب است و 10 نمایش‌نامه دیگر

مادر غلام می‌گفت اسیر شدم ولی نمی‌گفت اسیر چی؟... خب،زن به سنگ کوب اسره دیگه، مگه من اسیر نیستم؟... هیچوقت نگفت اسر چی؟... ولی تو راستی راستی اسیر پیریه من شدی می‌دونم.

صنوبر
9789646052246
۱۳۸۱
۱۶۸ صفحه
۴۹۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده محمد چرم‌شیر
۱۸ رمان محمد چرم‌شیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر است.
او دانش‌آموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است.
محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبان‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
دیگر رمان‌های محمد چرم‌شیر
همه چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری
همه چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری سوار یه اسبم. پشت و رو. پشتم به کله اسب، صورتم سمت ماتحتش. اسبه میخکوبه سر جاش، شاد و شنگول سوت می‌زنه و یه پاش رو گرفته هوا. پیشاب می‌ریزه پای یه گل نسترن. از کاری که می‌کنه کیفوره. واق‌واق می‌کنه. خرناس می‌کشه. یه تیکه از شعر «ویلیام بلیک» رو می‌خونه: «ای سرخ گل، تو بیماری آن کرم نامرئی که ...
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا)
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا) «یرما» نمایش‌نامه‌ای است اثر «فدریکو گارسیالورکا»، شاعر اسپانیایی. در این نمایش‌نامه، یرما زن روستایی جوانی است سرشار از سلامت که صرفا به قصد بچه‌دار شدن ازدواج کرده و از انتظار بیهوده‌اش دل‌سرد است. او از همسرش، خوآن که در اصل پسری ساده است، دلگرمی چندانی نم?‌بیند، زیرا فوآن بیش‌تر او را به چشم معشوقه می‌نگرد تا همسر و همین رابطه ...
تیستو (2 نمایش‌نامه)
تیستو (2 نمایش‌نامه) خاک: این پسره دیگه کیه؟ گلدان اول: پسر صاحاب باغه انگاری. خاک: پس اومده این‌جا چیکار؟ گلدان دوم: حتما اومده گل‌ها رو تماشا کنه. خاک: بهش نمی‌آد این کاره باشه. بیش‌تر بهش می‌آد اومده باشه یه بلایی سر گل‌ها بیاره. گلدان دوم: به قیافه‌ش نمی‌آد بدجنس باشه. گلدان سوم: مگه به قیافه‌ست؟ گلدان اول: این حرف‌ها نیست، فرستاده‌نش این‌جا درس ...
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت "فراموشی، به یاد آوردن، فراموشی، به یاد آوردن، هذیان غریبی است، دیدم ما همیشه در همین هذیان زندگی کرده‌ایم، همیشه همیشه دیر رسیده‌ایم که همیشه در خواب مانده‌ایم." صدای شکستن... می‌‌شکند انار... می‌جهد خون انار ... حبه‌های سرخ می‌چرخند در هوا ... می‌نشینند حبه‌ها ... می‌نشینند خون انار... سپید... سرخ... سرخ... بادی خاموش می‌کند روشنایی شمع ها... .
پروانه و یوغ
پروانه و یوغ ونسان: دیوارها بلندن، سرد و بلند. آسمون پیدا نیست. مردها روی سنگ‌فرش‌ها راه می‌رن. توی یه دایره راه می‌رن. زمینو نگاه می‌کنن. حرف نمی‌زنن. گوش می‌دن به صدای کفش‌ها که روی زمین کشیده می‌شه. من اون‌جام. میون اون مردها. توی دایره راه می‌رم. زمینو نگاه می‌کنم. حرف نمی‌زنم. گوش می‌دم به صدای کفش‌ها که روی زمین کشیده می‌شه. آسمونو نگاه ...
مشاهده تمام رمان های محمد چرم‌شیر
مجموعه‌ها