نمایش‌نامه

2 حکایت از چندین حکایت رحمان

در دو حکایت از چندین حکایت رحمان علیرضا نادری ما را در میانه زاد و ولد تصاعدی روایاتی قرار می‌دهد که مطیر، حسون، ناشناس، خالو، عباسو و بدریه پرده‌داران آن هستند. با هر حکایتی مخاطب بیشتر و بیشتر نسبت به درک علت غیبت غایب توانا می‌شود چرا که سخن گفتن از مرد ناموجود رحمان محملی است برای افشا شدن درونیات آدم‌هایی که پیرامون گفتن از رحمان، حیات یافته‌اند. نمایش‌نامه‌های نادری همواره در حال فرار از محدود شدن در دام محتوا هستند.

9789640012475
۱۳۸۹
۵۲ صفحه
۱۲۰۲ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده علی‌رضا نادری
۹ رمان Alireza Naderi
دیگر رمان‌های علی‌رضا نادری
پچپچه‌های پشت خط نبرد (دی وی دی نمایش‌نامه)
پچپچه‌های پشت خط نبرد (دی وی دی نمایش‌نامه) نویسنده: علیرضا نادری کارگردان: اشکان خلیل‌نژاد کارگردان تلویزیونی: مصطفی قاهری بازیگران: نوید محمدزاده، حمید رحیمی، مهدی فریضه، سینا بالاهنگ، امیراحمد قزوینی، محمدهادی عطایی، کیوان ساکت‌اف، محمد اشکان‌فر طراح صحنه و لباس: اشکان خلیل‌نژاد مترجم: سارا بیگدلی‌شاملو موسیقی: علی شهبازی عکاس: سارنگ هاشمی طراح پوستر: اردشیر رستمی طراح جلد: روهینا (فرید حامدی) ، آرمان کوچکی تهیه کننده: گروه تئاتر تازه
4 حکایت از چندین حکایت رحمان
4 حکایت از چندین حکایت رحمان
کوکوی کبوتران حرم
کوکوی کبوتران حرم فاطمه: عشق نجاتت داده دختر. اسم سربازه چی‌ بود؟ هما: هیچ‌وقت نفهمیدم اسم واقعی‌شو. اتیکت که نداشت، یعنی هیچ سربازی اتیکت نداشت. مطمئنم که اسم واقعیش نبود. مهم نبود اسمش. من عاشق اون وقتایی بودم که اون خاکی و گل آلود از خط می‌امد. کنار مخابرات اهواز، ساعت نه صبح، هر 4 شنبه، من وایساده بودم. می‌رسید با رفیق‌هاش خداحافظی می‌کرد؛ ...
نمایش‌نامه 77/6/31
نمایش‌نامه 77/6/31 77/6/31 در ادامه نمایش‌نامه‌های دیگر علی‌رضا نادری هم‌چون: عطا سردار مقلوب، پچپچه‌های پشت خط نبرد، دو حکایت و چهار حکایت از چندین حکایت رحمان، بازگشت به خانه پدری و سه پاس از حیات طیبه نوجوان نجیب و زیبا. درباره جنگ و با نگاهی متفاوت از نگاه ثابت و رسمی به جنگ هشت ساله عراق علیه ایران است. این تفاوت نگاه و ...
این قصه را ایرانیان نبشته‌اند
این قصه را ایرانیان نبشته‌اند غریبک: به دنبال راه گریز این کار را من می‌کنم. دریابند: (او را پس می‌زند) من بر اسب نشستن بهتر می‌دانم... از میان قورچیان پراکنده دو ترکه به تاخت بهتر می‌گذرم... سرپوشیده‌ای که در خانه دارم حامله است. (زین اسب را بر می‌دارد و روی کول خود می‌گذارد، عالمگیر زین از دوش او برداشته به سوی خردک پرتاب می‌کند و مرد ...
مشاهده تمام رمان های علی‌رضا نادری
مجموعه‌ها