نمایش‌نامه

اتللو

(Othelo)

آه، ای روح من، فتنه این‌جا خفته است، همه را او موجب شده. و شما، ای ستارگان آرزمگین، مپسندید که با شما بگویم چه کرده است! همه را او سبب شده. اما خونش را نخواهم ریخت، و این پوست سفید‌تر از برف را، که هم‌چون مرمری که بر گور‌ها می‌نهند صاف است، زخمدار نخواهم کرد. با این همه، باید بمیرد. وگرنه، باز در حق دیگر مردان خیانت خواهد کرد.

فردا
2500110015829
۱۳۹۳
۱۹۲ صفحه
۱۴۴۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ویلیام شکسپیر
صفحه نویسنده ویلیام شکسپیر
۵۴ رمان William Shakespeare (baptised 26 April 1564) was an English poet and playwright, widely regarded as the greatest writer in the English language and the world's pre-eminent dramatist. He is often called England's national poet and the "Bard of Avon" (or simply "The Bard"). His surviving works consist of 38 plays, 154 sonnets, two long narrative poems, and several other poems. His plays have been translated into every major living language, and are performed more often than those of any other ...
دیگر رمان‌های ویلیام شکسپیر
هر طور میل شماست
هر طور میل شماست حقیقت این است که این نمایش‌نامه «افسانه‌ای» بسیار جالب و سرشار از موضوعات زیبا و عاشقانه است! شکسپیر با علاقه‌ای وافر، خود را غرق خیال‌پردازی‌هایی شاعرانه می‌کند و هر چه مایل است، در این نمایش‌نامه می‌افزاید! به جرئت می‌توان گفت که این یکی از زیباترین و پر بیننده‌ترین نمایش‌نامه‌های کمدی شکسپیر به شمار می‌رود! هر چند موضوع اصلی داستان، غم‌انگیز ...
ژولیوس سزار
ژولیوس سزار ژولیوس سزار، در یک ارتش همگانی، یک نجیب‌‌‌زاده رومی را با نام پامپی در یک مبارزه شدید شکست داد. به ‌عنوان تفریح یک جشن عمومی برپا کردند. اما بعضی از اشراف‌‌‌زاده‌‌‌ها پامپی را حمایت کردند و از سزار که ترقی می‌‌‌کرد ترسیدند. آنها ترسیده بودند نکند سزار با بلندپروازی‌‌‌هایش بخواهد پادشاه روم شود. برای همین شروع به توطئه‌‌‌چینی علیه او ...
هملت (داستانی از شکسپیر)
هملت (داستانی از شکسپیر) این وحشتناک‌ترین قتلی است که انجام شده است. آدمکشی همیشه ناگوار است ولی این قتل، بسیار وحشتناک، عجیب و غیرمعمول بود.
رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت سمپسون: گرگوری، به مردانگی سوگند، ما بزدل نیستیم. گرگوری: البته، و گرنه بع‌بع می‌کردیم. سمپسون: یعنی گردن به زور نمی‌دهیم، شمشیر می‌کشیم. گرگوری: سرت را بالا بگیر، ببینم گردنی هست؟ سمپسون: خشم بگیرم، زود شمشیر می‌کشم. گرگوری: اما دیر خشم می‌گیری. سمپسون: حتی سگی از فامیل موناتیگو مرا تحریک می‌کند. گرگوری: تحریک یعنی فرار، شجاعت یعنی ایستادن؛ اگر تحریک شدی ...
مشاهده تمام رمان های ویلیام شکسپیر
مجموعه‌ها