نمایش‌نامه

مهر و آینه‌ها

نیلا
9789646900233
۱۳۸۰
۹۶ صفحه
۳۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمید امجد
شب سیزدهم
شب سیزدهم کامران میرزا: سایه به سایه‌ام می‌اومدن. زدم به کوچه کناری، دیدم یاور و صفربیگ عقب فانوس‌کش از سر کوچه پیچیدن. چاره نداشتم الا برگشتن خاله‌جون. بذار یه دقه پنهون شم تا صفربیگ برنگشته، لابد فراشا می‌رن سمت خندق، منم زیاده زحمت نمی‌دم. صدای در. خانمی: وای اومدن! خاک به سرم شد!... .
بی شیر و شکر (نمایش‌‌‌نامه)
بی شیر و شکر (نمایش‌‌‌نامه) بی شیر و شکر یک نمایشنامه است که 19 نفر در آن نقش‌آفرینی می‌کنند. صحنة این نمایش نیز یک کافی‌شاپ امروزی در تهران است. این نمایشنامه نخستین بار به اجرای گروه پرچین و با کارگردانی مهرداد ضیایی و حمید امجد در بیست و دومین جشنوارة تئاتر فجر- بهمن‌ماه 1382- در تئاتر شهر، تالار سایه به روی صحنه رفت.
زائر
زائر مادر در صحنه است. برنا خود را به صحنه پرت می‌کند؛ نفس‌زنان. برنا: بخت خوش! می‌شنوی مادر! عاقبت رسید آن روز! مادر: زود آمدی! برادرت انتظار می‌کشید و گفتم تا غروب برنا: عاقبت بخت خوش به من روی‌آور شد! مادر: غروب نشده آمدی و بی‌نفس! کسی پی‌ات گذاشته؟ برنا: آری، بخت! که رد من ناباور را گرفت به پای خویش تمام راه آواز دادم ...
گردش تابستانی و هوای پاک
گردش تابستانی و هوای پاک طبع آدم ور نمی‌داره. یعنی خب کار که زیاد باشه، خیلی هم خوبه. ارباب رجوع از در و دیوار بره بالا خیالی نیس. سفارش کار عین کوه سر آدم ریخته باشه، از کسادی بهتره. شب که خسته و کوفته می‌خوای از شرکت بزنی بیرون، اگه دو تا دستور کار واسه فردا ور میزت مونده باشه، خیالت راحت‌تره. آدم از فرداش ...
مشاهده تمام رمان های حمید امجد
مجموعه‌ها