نمایش‌نامه

امپرسیون جیغ بنفش در حال کندن پوست پیاز مضحکه طبخ و طرب

جواهر: بدبخت‌های خاک بر سر، به جای هره و کره دادن باید برید آبغوره بگیرید و بزنید تو سرتون... این زبون دراز فهمیده چه خبره و شما هنوز نفهمیدید! نگار: بلا نسبت، مگه خریم که نفهمیم جواهر خانوم همدم: دیگه همه می‌دونن که از امروز خواهر خان حاکم نشسته بر تخت جای برادرش. طلعت: خیلی هم بد نیست... هر چی باشه یه زنه و هوای جماعت زن خان‌سرا رو بیشتر داره، نه؟ گلناز: جواهر خانوم درست میگه، شما زدید به خوش خیالی... یه زن هر چی باشه رو غذا و امور زنونه بیشتر گیر میده تا حاکم خدا بیامورز.

نمایش
9789642747634
۱۳۸۸
۱۱۶ صفحه
۱۴۷ مشاهده
۰ نقل قول