محمود، آرام تکیه از قاب در برمیدارد. چشم باز میکند. مبهوت و ناباورانه به سوی جسد میآید. زانو میزند و مینشیند کنار منش. دست پسر مرده را در دست میگیرد و به صورت او نگاه میکند.
۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دور از خانه
اما از هلی خانم برایتان بگویم: مثل این بود که هیچ کاری توی دنیا نداشت جز اذیت کردن آدمها و جانورها، اذیت کردن پدر و مادر و کبوتر و گنجشک و قمری، اذیت کردن خواهر و برادر. وقتی از مدرسه میآمد، صدای مادرش به آسمان میرفت: هلی با کفش گلی نیا تو اتاق، هلی نرو نزدیک چراغ! هلی به سیم ...
داستانهای کوتاه 1
و این زمان، مرد دیگری آغاز میکند
که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است
و دشنام دیگران، چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است
و ستایش ایشان، او را به ورطههای خالی تحسین خویش نیفکنده است.
داستانهای کوتاه 2
... امروز پا دردم شروع شد. این سوغات ولایت است، کاریش نمیشود کرد. تازه اگر یک روز خودم هم دکتر خوبی بشوم و بخواهم این درد را درمان کنم تا آن روز پایی باقی نمانده است. خدا لعنت کند آن رطوبت را . چند روزی بود که درد نمیکرد. چه قدر راحت بودم. فکر کردم هوای خشک این جا کار ...
در جستجوی 2 بچه کاملا معمولی (سفرهای هامی و کامی 3)
شبیه هیچ سفر دیگری نیست؛ دو سال سفر کردن و مدرسه نرفتن خیلی خیلی هیجان انگیز است و البته کمی هم نگران کننده؛ بعدش چه اتفاقی میافتد؟ دوباره به مدرسه راهمان میدهند؟ عازم این سفر شدن، تصمیم سختی است، اما هامی و کامی و خانوادههایشان این ریسک را پذیرفتهاند. آیا در میان راه پشیمان میشوند و به مدرسه برمیگردند؟
داستانهای کوتاه 1
و این زمان، مرد دیگری آغاز میکند
که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است
و دشنام دیگران، چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است
و ستایش ایشان، او را به ورطههای خالی تحسین خویش نیفکنده است.