نمایش‌نامه

سرزنش بی‌پایان

(Collected playes)

گرچه بیش و کم در تمامی نمایش‌نامه‌های بارکر رگه‌هایی آشکار و پنهان از پرداختن به مسئله هنر و هنرمند به چشم می‌خورد، اما او در 3 نمایش‌نامه خود به طور خاص به موضوع هنر می پردازد، این نمایش‌نامه‌ها عبارتند از: ترحم در تاریخ، سرزنش بی‌پایان و صحنه‌هایی از آفرینش یک اثر. در همه این آثار- خاصه، سرزنش بی‌پایان که موضوع بحث ما در این جستار است - بارکر رویارویی میان هنرمند و جامعه، هنرمند و دستگاه حاکم، هنرمند و هنرش، تنش‌هایی که با دگرگونی‌های بنیادین گریبانگیر هنرمند می‌شود و کشمکش‌هایی که او با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند را زیر ذره‌بین می‌برد. نمایش‌نامه سرزمین بی‌پایان بازه زمانی بلندی را شامل می‌شود- از سال 1918 تا 1975. یکی از دلایل این امر گنجاندن رخدادهای جهانی سرنوشت‌ساز شامل جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، در اثر است. دلیل دیگر، به دست دادن واکاوی موشکافانه‌ای است از تمامی افت و خیزهایی که یک هنرمند در خلال این حوادث دوران‌ساز پشت سر می‌گذارد. دلیل دیگر، تحلیل و بررسی شیوه‌هایی است که این جریان‌ها، ذهن، زبان و عملکرد هنرمند را دستخوش دگرگونی قرار می‌دهد.

فردا
9789648757163
۱۳۸۹
۲۱۲ صفحه
۴۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
هاوارد بارکر
صفحه نویسنده هاوارد بارکر
۳ رمان Howard Barker is a British playwright. His plays have been produced at the Royal Court, the RSC and the National Theatre, throughout Europe and the USA and by his own company, The Wrestling School. He is best known as the exponent of the Theatre of Catastrophe. He is a theatre theorist, a poet and a painter. His work has been the subject of a number of book-length studies and academic conferences.
دیگر رمان‌های هاوارد بارکر
قلعه
قلعه سرباز اول: از آسمون داره زن می‌باره! سرباز دوم: سر و کله‌هاتون رو بپایین! سرباز اول: از آسمون داره زن می‌باره! نیلر: از غضب خداوند قادر بترسین، همون خدایی که به‌تون نعمت و فراوانی داده، از خشمش پروا کنین! موقعی که در پیشگاه او می‌ایستید چه‌طور می‌خواین بهش بگید که، من اون چیزی رو تباه کردم که مال من نبود ...
صحنه‌هایی از اجرای 1 اثر
صحنه‌هایی از اجرای 1 اثر گالاکتیا: [ به کارپاتا] من ازت متنفرم، تو داری زندگی من را تباه می‌کنی. [ مکث، سپس در محکم به هم می‌خورد.] من دارم عقلم رو پاک از دست می‌دم. مغزم داره متلاشی می‌شه و هر تکه‌اش به یک‌جا می‌ره. مثل یک تکه یخ بزرگ که توی یه جریان آب گرم بیفته، صدای ترک خوردنش رو میشه شنید. تکه‌های ...
مشاهده تمام رمان های هاوارد بارکر
مجموعه‌ها