تسخیرشدگان یکی از چهار یا پنج اثری است که من فراتر از همه آثار قرارشان میدهم. از بسیاری جهات میتوانم ادعا کنم که با آنبار آمدم و از آن تغذیه فکری کردم.
۴۷ رمان
آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری-فرانسویتبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
افسانه سیزیف
افسانه سیزیف به نقد مدرنیته و انسان متجدد میپردازد. در واقع، احساس پوچی و شوریدهدلی نتیجه فقدان معنا و گسترش نیست انگاری درون جامعه مدرن است. روند تجدد مابی معاصر افسونزدایی را با خود میآورد و پی دیوارهای پوچی را میریزد. سیزیف (یا مورسو) شاهد و قربانی تکرار کسلکننده زندگی (ماشینی ـ مکانیکی) یکنواخت میباشد و در گرداب ناآرامی و ...
صالحان
آننکوف: بسه دیگه! دیوونه شدهید؟ حواستون هست کی هستیم؟ ماها برادریم، برادرهایی که دست به دست هم دادن تا مستبدها و جلادها رو از پا در بیارن تا این کشور رو آزاد کنن! دست در دست هم میکشیمشون و هیچچیزی نباید بینمون جدایی بندازه. بیا استپان، باید علامتهای رمزمون رو مشخص کنیم.
تبعید و سلطنت
مرد خندید نمتو گفت : آها 000 فهمیدم پس اونجا همه اربابند.
نه این جور که نه اون جا نه کسی اربابه نه رعیت.
مرد لحظهای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد: یعنی نه کسی کار میکنه و نه کس رنج میکشه. درسته؟
نه میلیونها نفر کار میکنند و رنج میکشند.
خوب 000 اینها رعیتند دیگه.
از این لحاظ درسته یک عده رعیت ...
تابستان
کتاب «تابستان» مجموعه هشت مقاله است که آلبر کامو آنها را در فاصله زمانی سالهای 1939 تا 1953 نوشته و برای نخستین بار در سال 1954 به صورت یک مجموعه منتشر میکند.
الجزیره برای کامو همواره شهر تابستانها بوده و آفتاب این شهر به گونهای تنگاتنگ با کودکی و جوانی وی عجین شده است. کامو در لحظاتی نادر در اوج یک ...
دور از دیار و قلمرو
در ظلمت خشک و سرد شبانه، هزاران ستاره نمایان شدند و درخشش یخزدهشان بیدرنگ از هم جدا شده و شروع کردند به طرز نامحسوسی لعزیدن به سوی افق. «ژانین» نمیتوانست از تماشای این آتشهای سرگردان چشم بردارد. همراه با آنها میچرخید و همان چرخش بیحرکت، رفته رفته او را با ژرفترین نقطه ذاتش که اکنون سرما و هوس در آن در ...