رمان ایرانی

شهری گم‌شده زیر رمل‌ها (شهری که زیر رمل‌های کنار ساحل گم شد)

خورشید به یک‌باره پشت کوه‌ها سقوط می‌کند. تنها تلالو کمرنگی از آن مانده، فقط از سوی غرب. آن‌جا که برجک کارخانه‌ روبه‌رویم جلو کوه قد علم کرده، بلند است و چاق. دلم می‌خواست بروم بالای برجک و دست دراز کنم و خورشید را از پشت کوه بیاورم بیرون تا چند لحظه بیش‌تر غروب آفتاب را ببینم. از پشت این پنجره جدا نمی‌شوم. روبه‌رویم آرام آرام سقف خاکستری خال خالی می‌شود و خال‌ها پررنگ‌تر می‌شوند. دوست ندارم این خاکستری، تیره و تیره‌تر شود. اتوبانی که آسایشگاه را از کوه جدا می‌کند... وقتی همه‌جا در تاریکی فرو می‌رود تنها زنجیر ارتباطی من با جهان بیرون همین اتوبان روبه‌رویم است، کرم‌های شب‌تاب با نورهای کم‌رنگ‌شان به سرعت از دو سوی آن در شتاب‌اند. معلوم نیست با این عجله به کجا می‌خواهند برسند. اگر این ویلچر نبود و می‌توانستم به کمک عصا خودم را به حاشیه‌ آن برسانم شاید با یکی از همین کرم‌های شب‌تاب به سفری بی‌سرانجام می‌رفتم.

قطره
9786001197444
۱۳۹۴
۲۰۴ صفحه
۱۸۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های طلا نژادحسن
شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند
شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند داستان حاوی سه بخش از زندگی زنی آشفته که وقایع و رویدادهای زندگی‌اش را در دوران قبل از سال 57، انقلاب 57، و بعد از آن به خصوص جنگ و پیامدهای آن بازگو می‌کند. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: حال و هوای این شهر با این فاصلة کم با شهر من به اندازة فاصلة این دنیا و آن دنیا. ...
1 فنجان چای سرد
1 فنجان چای سرد
شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند
شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند آخرین تصویری که توی ذهنم مانده، انگار برج ایفل بود. آره. انگار برج ایفل را دیدم که آرام آرام، دور می‌شد. اولش انگار زیرش بودم. انگار پایه‌هایش دو طرف تنم بود. بعد، دور شد و دور شد تا... یک دفعه حس کردم، نه انگار برج ایفل نیست. برج آزادی. انگار برج آزادی روبه‌رویم بود. انگار توی میدان آزادی بودم. گوشه‌ی غربی میدان، ...
مشاهده تمام رمان های طلا نژادحسن
مجموعه‌ها