رمان ایرانی

نوش‌دارو

کلید انداخت، وارد حیاط شود که از آن طرف ویدا در را باز کرد و آنی نگاهشان در هم پیچید و ویدا به سرعت نگاهش را دزدید اما در همان تایم آنی هم نوشین متوجه چشم‌های قرمز او شد. نگاهش از روی سر ویدا به صادق رسید که کلافه و عصبی به نظر می‌آمد. بی‌اختیار دلشوره گرفت و رو به ویدا که قصد خروج داشت گفت: ـ چیزی شده؟

علی
9789641931942
۱۳۹۴
۵۹۲ صفحه
۶۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
زهرا احسان‌منش
صفحه نویسنده زهرا احسان‌منش
۳ رمان متولد ۱۳۳۵ محلهٔ سلسبیل تهران، بزرگ شدهٔ نازی آباد و محله نیروی هوایی. دارای دیپلم طبیعی، لیسانس تغذیه از دانشگاه مشهد، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی. مسلط به زبان عربی و آشنا با زبان‌های ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت کردن و نوشتن. از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجلهٔ فردوسی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸، حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی را که به همراه ...
دیگر رمان‌های زهرا احسان‌منش
بال‌های بسته
بال‌های بسته امشب به اندازه تمام سال‌های عمرش سرشار از احساس بود. دلش اشک می‌خواست، دلش مادرش را می‌خواست و زانوی مهربانش و دستان گرمش را که نوازش کند موهایی را که سال‌ها بود نوازشگری نداشت. در میان این حس عجیب، وجودش لبریز از انرژی بود. دلش ساعت‌ها پیاده‌روی می‌خواست آن هم تنهایی تا مرور کند حرف‌های سانیار را و تصور کند ...
جام سراب
جام سراب شوهرش که مهربان می‌شد، یقینا دل بی‌جنبه او هم با هر تماس و پیامک سامان غنج نمی‌رفت. باید جلوی سرکشی این دل را می‌گرفت. سامان آدمی نبود که از زنی درگیر حس‌های ممنوع خوشش بیاید. باید محکم می‌بود و برای نگه داشتن زندگی‌اش با چنگ و دندان هم که شده تقلا می‌کرد تا باز هم شایسته نگاه پرتحسین سامان باشد. ...
مشاهده تمام رمان های زهرا احسان‌منش
مجموعه‌ها