رمان ایرانی

از باغ‌ها به بعد

آب که کم می‌شود، درخت‌ها می‌ترسند. چاه‌ها عمیق‌تر می‌شود تا چکه‌ای آب برسد به ریشه‌های خشکیده‌شان. گاه آب هم می‌رسد؛ اما دیگر درخت زنده نمی‌شود. آب می‌خواست، اما کسی فکری برای خاکش نکرده بود. آب عمیق‌ترین چاه هم، صفا خانوم را زنده نمی‌کرد، وقتی خاک زیر پایش این‌چنین تفتیده بود. کسی باید فکری به حال خاک می‌کرد و نیلوفر، خاک‌ها را روفت و خاطرات را زنده کرد.

نیماژ
9786003670204
۱۳۹۴
۱۴۴ صفحه
۲۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های معصومه میرابوطالبی
جوجه‌های آفتاب‌پرست
جوجه‌های آفتاب‌پرست در «قطار حیوانات» داستان‌های عجیب و غریبی برای حیواناتی که سوار قطار شده‌اند و با آن سفر می‌کنند اتفاق می‌افتد. این داستان تصویری ماجرای یک بچه آفتاب‌پرست مهربان است که وقتی می‌بیند جوجه‌های سینه‌سرخ در خطرند، با ویژگی خاصی که دارد، به کمک آن‌ها می‌آید.
مثل 1 بوم سفید
مثل 1 بوم سفید سال‌هاست میان ثانیه‌ها، ساعت‌ها و روزها گم شده‌اند و حالا کلمات آن‌ها را پیدا می‌کنند: آدم‌ها، رنگ‌ها، صداها و مرگ. کلماتی که مردی را می‌میرانند و شتری را می‌یابند. عشقی را می‌کشند و دلی را می‌ربایند. دنیایی را می‌سازند و عطری را در فضا می‌پراکنند. این جادوی کلمات نیست، زندگی آن‌هاست.
مشاهده تمام رمان های معصومه میرابوطالبی
مجموعه‌ها