رمان ایرانی

ترانه سکوت

آن اوایل تصور می‌کردم سخت‌ترین لحظه زندگی، تنها شدن است اما امروز فهمیده‌ام سخت‌تر از آن گرفتار شدن میان آدم‌هایی است که حضورشان حس تنهایی را درون آدم می‌ریزد! چقدر خوب است که اگر هم نیستی حتی نبودنت لبخند بر لبم می‌آورد زیرا معنای زندگی را در آن روزها با تو یافتم. و امروز با خاطرات تو حتی به آنچه تصور نمی‌کردم می‌اندیشم می‌دانم نگاهم می‌کنی، با همان لبخند پر از مهر می‌دانم راضی به دل‌خوشی‌ام هستی، حتی با دیگری! می‌دانم سکوت کرده‌ای اما من به خوبی می‌شنوم سکوتت را... ترانه سکوت تو را!

شادان
9786007368183
۱۳۹۴
۴۷۲ صفحه
۳۵۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های زهره مرشدی
قهوه تقدیر
قهوه تقدیر تا وقتی در میان آن دیوارهای نه چندان بلند هستیم حس یک زندانی را داریم با هزار نقشه برای فردای بیرون از آنجا ولی آن هنگام که به رفتن از سر اجبار نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم ترسی مبهم تمام وجود آدمی را فرا می‌گیرد درست همانند زندانیان خوکرده به زندان خویش! می‌دانستیم که آن روز فرا خواهید رسید... و رسید ...
مشاهده تمام رمان های زهره مرشدی
مجموعه‌ها