مجموعه داستان داخلی

کرگدن آهنی

نمی‌دانم چه کسی گفته و کجا خوانده یا شنیده‌ام که آدم‌ها هرچه بیشتر در شغل‌شان فرو می‌روند، بیشتر به آن شبیه می‌شوند. این حرف را باید طلا گرفت. شغل آدم‌ها جنس و رنگ و بو دارد و می‌رود توی گوشت و پوست و روح‌شان. مثلا همین احمد کالباس، هربار که به صورتش نگاه می‌کنم، این حرف فیلسوفانه برایم معنادارتر می‌شود. احمد آقا از بس صبح تا شب بین رول‌های انواع کالباس وول خورده و لبه‌ی رول‌ها را با چاقو باز کرده و گذاشته روی دستگاه کالباس‌بر و ورقه ورقه روی هم انداخته و وزن کرده‌شان، و از بس که ورقه‌های بد بریده شده یا کهنه و خشک‌شده‌ سر رول را خورده، خودش شده شبیه کالباس. صورتش بی رنگ و کم‌ خون است. مثل صورت میت.

مروارید
9789641914112
۱۳۹۴
۱۰۸ صفحه
۱۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مصطفی علی‌زاده
خواب‌های مشکوک
خواب‌های مشکوک آسمان با تمام سیاهی‌اش پایین آمده، وزن پیدا کرده و خودش را روی شانه‌هایم انداخته. سگ‌ها نزدیک‌تر می‌آیند. دلم می‌خواهد گریه کنم. آقاجان باشد و دلداری‌ام بدهد. دلم می‌خواهد دیگر خوابم نیاید. صورت متلاشی‌اش را نبینم. کسی انگار دورتر، پشت سگ‌ها در تاریکی ایستاده است. سگ‌ها باز جلوتر می‌آیند. مثل کابوس‌هایم از دندان‌های بلند سفیدشان بزاق می‌چکد. دندان‌هایشان بزرگ و ...
مشاهده تمام رمان های مصطفی علی‌زاده
مجموعه‌ها