رمان ایرانی

می‌خواستم نویسنده شوم آشپز شدم (11 روایت آبگوشتی)

شاخ آب‌گوشت دومین واقعیت بزرگ زندگی‌ام بود، هنوز هم هست. مامان می‌گفت آدم یا نباید آب‌گوشت بپزد، یا باید حجت را بر بقیه تمام کند. می‌گفت خوردن آب‌گوشت خالی نه تنها مزه‌ای ندارد، بلکه بی‌فایده است. تزش این بود که بی‌برو برگرد کنار آب‌گوشت باید نان سنگک، سبزی خوردن، ماست و خیار و سالاد شیرازی و دوغ باشد. این‌ها حواشی زندگی بود...

هیلا
9786005639483
۱۳۹۴
۹۶ صفحه
۲۲۱ مشاهده
۰ نقل قول