رمان خارجی

بازگشت استاد رقص

(The return of the dancing master)

مرگ دردناک مولین بازرس پلیس در حاشیه جنگل جایی که سال‌های بازنشستگی را در آن جا می‌گذراند همکار جوان او را وا می‌دارد که روز‌های مرخصی را به جای استراحت در جستجوی قاتل و انگیزه قتل بگذراند. او در پیگیری این ماجرا درمی‌یابد در پس چهره مولین پیر با آن خونسردی و صمیمیت یک جانی پنهان شده است. نویسنده به این بهانه نقبی به درون جامعه سوئد میزند و خشونت و نژاد‌پرستی پنهان آن را آشکار می‌کند.

هیرمند
9789644083334
۱۳۹۳
۴۷۲ صفحه
۵۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
هنینگ مانکل
صفحه نویسنده هنینگ مانکل
۱۵ رمان Henning Mankell was an internationally known Swedish crime writer, children's author and playwright. He was best known for his literary character Kurt Wallander.

Mankell split his time between Sweden and Mozambique. He was married to Eva Bergman, Swedish director and daughter of Ingmar Bergman.
دیگر رمان‌های هنینگ مانکل
ماده شیر سفید (کاراگاه والاندر 3)
ماده شیر سفید (کاراگاه والاندر 3) ماده شیر کاملا بی‌حرکت ایستاده بود و به آدم‌هایی که در ماشین بودند نگاه می‌کرد. عضلات قوی دست‌هایش زیر پوستش بازی می‌کرد. فکر کرد که چقدر این حیوان زیباست؛ قدرت او زیبایی اوست و ویژگی‌اش این است که نمی‌توان حرکتش را پیش‌بینی کرد. او یک ماده شیر است؛ یک شیر سفید. این فکر او را به یاد خاطره‌ای انداخت که ...
دیدار در بعدازظهر و 3 نمایش‌نامه دیگر
دیدار در بعدازظهر و 3 نمایش‌نامه دیگر یک اتاق در یک آپارتمان، در یک شهر بزرگ. مرد: چرا توی تاریکی می‌شینی؟ نمی‌تونم صورتت رو ببینم. زن: طاقت نور رو ندارم دیگه. چشم‌هام می‌سوزه. خودت اینو می‌دونی. مرد: می‌دونم؟ من می‌دونم؟ من هیچچی نمی‌دونم. من با کسانی که نتونم ببینم‌شون نمی‌تونم حرف بزنم. زن: خیله خب. دستمو می‌ذارم این‌جا روی میز، می‌تونی بهش نگاه کنی! مرد: دستت چشم ...
کفش‌های ایتالیایی
کفش‌های ایتالیایی شرمنده شدم. همیشه در چیزهای دیگران کاوش می کردم حتی بلد بودم با بخار پاکت‌نامه را باز کنم و بعد دوباره بچسبانم‌اش. مادر مجموعه‌ای نامه داشت، مربوط به دوران جوانی‌اش، که در آن‌ها خطاب به دوستی همه رازهایش را گفته بود. کمی پیش از مرگ‌اش روبانی دور آن پیچید و ازمان خواست آن‌ها را بسوزانیم. این کار را کردم - ...
من می‌‌میرم اما یادها می‌ماند
من می‌‌میرم اما یادها می‌ماند آیدا، وقتی مرا همراه خود پای درخت انبه‌اش بد که در میان درختان موز پنهان شده بود، چه چیزی برای من تعریف کرد؟ او خیلی خجالتی بود و چند کلمه بیش‌تر حرف نزد. من فکر می‌کنم او با این درخت که کاشته بود احساس پیوند و یکی شدن داشت. درخت انبه هم مثل آیدا نونهال بود. به گمان‌ام می‌خواست به این ...
مشاهده تمام رمان های هنینگ مانکل
مجموعه‌ها