رمان خارجی

آخرین جلسه احضار ارواح

(The last seance sos)

برای تصمیم‌گیری فقط یک ثانیه فرصت داشت... در مقابل دیدگان وحشت‌زده افرادی که در سمت دیگر سکوی قطار بودند. فاصله زمان زیادی بین افتادن پسرو پریدن مردی بعد از او و بعد هم ظاهر شدن قطاری که با شتاب از پیچ تونل می‌پیچید و قدرت کافی نداشت به موقع توقف کند. وجود نداشت.

ویدا
9786002910646
۱۳۹۲
۲۶۴ صفحه
۸۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
آگاتا کریستی
صفحه نویسنده آگاتا کریستی
۱۱۳ رمان بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته‌است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
دیگر رمان‌های آگاتا کریستی
شاهد خاموش
شاهد خاموش دکتر تانیاس با بغضی در گلو گفت: یک شب می‌خواست به من قرص خواب بدهد. چهره‌اش طوری بود که ترسیدم. قرصها را دور ریختم. آن وقت بود که به این نتیجه رسیدم که مشکل روانی دارد. بهتر است هنوز هم این طور خیال کنید که مشکل روانی داشته. واقعیت قضیه هم همین است. ولی از لحاظ حقوقی فرق می‌کند. چون می‌فهمید ...
ماجرای پودینگ کریسمس (ماجرای هرکول پوآرو)
ماجرای پودینگ کریسمس (ماجرای هرکول پوآرو) به محض این‌ که سمت تختخواب چهار تیرکی رفت متوجه نامه‌ای شد که روی بالشتش قرار داشت. بر روی آن با دست خطی کج و کوله که نشان می‌داد دست نویسنده آن لرزان بوده با حروف بزرگ نوشته شده یود: از پودینگ آلوچه نخور. یک نفر آرزوی سلامتی‌ات است... هرکول پوآرو به نوشته روی کاغذ خیره شد و در حالی ...
دروازه سرنوشت
دروازه سرنوشت شهر دمشق چهار دروازه عظیم دارد. دروازه سرنوشت، گذرگاه صحرا، مغار فلاکت، قلعه ترس. منم دروازه بغداد، گذرگاه دیار بکر. ای کاروان مکن از این گذر عبور، یا بگذری اگر، آوازه‌خوان مشو. آیا شنیده‌ای تو سکوتی را، در مرگ ماکیان، گویی هنوز سوت پرنده‌ای به گوش می‌رسد؟
جنایت در شب آتش‌بازی
جنایت در شب آتش‌بازی دوباره به آینه خردشده نگاه کرد، و بعد به جنازه. از روی سردرگمی، گرهی به ابروهایش انداخت و به سمت در رفت. در یکوری آویزان بود و قفلش از جا درآمده بود. همان‌طور که فکرش را می‌کرد، کلیدی روی در نبود، واگرنه نمی‌توانست از سوراخ کلید داخل اتاق را ببیند. کف اتاق هم اثری از کلید نبود. پوآرو به طرف ...
خانه‌ای در شیراز
خانه‌ای در شیراز غرغر و دعوا و فریادی غضب‌آلود که آخر با این کلاه من چه‌کار دارید و صدای به‌ هم خوردن در و آقای پکینگتون که راه افتاد تا به قطار ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه سیتی برسد. خانم پکینگتون سر میز صبحانه نشست. با صورتی برافروخته لبهایش را ورچیده بود و اگر این آخر کاری عصبانیت جای غم و ...
مشاهده تمام رمان های آگاتا کریستی
مجموعه‌ها