مجموعه داستان داخلی

داستان‌های برگزیده 4 (4 جلدی) مجموعه داستان

یک مرتبه به یاد دارم که زیر آب صدای یک خش‌خش به گوش ما رسید. ما حیرت می‌کردیم آن صدا ناشی از چیست تا این که از زیر آب بیرون آمدیم و دیدیم که رشته‌های یک مین به برج زیردریائی ما چسبیده است. آن موقع دوره‌ای بود که متفقین در دریا به جای ماسوره چاشنی عادی، یک رشته مفتول به کار می‌بردند تا این که شانس اصابت مین به زیردریائی زیادتر باشد. تنها چیزی که سبب گردید که مین منفجر نشد و ما را محو نکرد، اینکه ماسوره آن بر اثر توقف متمادی در آب خراب شده بود و دستگاه چاشنی مین کار نمی‌کرد. وگرنه بدون تردید هلاک می‌شدیم. زیرا مین مزبور یک تن ماده منفجر داشت.

9786001900754
۱۳۹۵
۲۸۴ صفحه
۲۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
پرسه در حوالی داستان امروز (15 داستان از 15 نویسنده) مجموعه داستان
پرسه در حوالی داستان امروز (15 داستان از 15 نویسنده) مجموعه داستان با نویسنده‌های این داستان‌ها آشنایی‌های کوتاه یا طولانی و به علت‌های مختلف و متفاوت داشته‌ام، برخی‌شان جوان بوده‌اند (یک نفرشان هجده ساله حتا) و برخی‌شان نزدیک به سن‌و‌‌سال خودم. به جز یکی هیچ کدام تاکنون کتابی منتشر نکرده‌اند، گرچه اغلب‌شان مجموعه‌یی اکنون آماده‌ی انتشار دارند.
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن داستانک را معادل فارسی فلش فیکشن گرفته‌اند که یکی از گونه‌های روایی رایج در روزگار ماست. در عصری که فرصت دیدن و شنیدن تنها در چهارچوب قابی کوچک و گاه بزرگ دست می‌دهد، عصری که قبیله یک نفر است یا یک واحد از چند نفر، عصر لحظه‌ها و پیام‌ها، و هر چه می‌خواهیم کوچک کنیم یک کاف تصغیر به آخرش ...
طوطی بی‌ادب سرهنگ (داستان‌های کوتاه از زندگی ما) مجموعه داستان
طوطی بی‌ادب سرهنگ (داستان‌های کوتاه از زندگی ما) مجموعه داستان مهم بودن در نگاه دیگران را فراموش کن. روزنامه روز شنبه، زباله روز یکشنبه است. زندگی کن به شیوه خودت، با باورها و ایمان قلبی خودت. مردم دلشان می‌خواهد موضوعی برای گفت و گو داشته باشند، برایشان فرقی نمی‌کند چگونه هستی، هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند. شاد باش و از زندگیت لذت ببر. برای کسی که ...
مارپیچ
مارپیچ من از طریق نویسندگی امرار معاش می‌کنم، اما آن روز می‌زده شده بودم و سردرد وحشتناکی داشتم و کل بعدازظهر کار نکرده بودم. قرار بود یک کار فوری انجام دهم، در واقع باید شرح نوشته‌هایی را برای کتاب آثار عکاسی هنرمندی می‌نوشتم که با او آشنایی داشتم. اما زق‌زق کردن مداوم سرم باعث شد به کلی نسبت به تصاویر او ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها