رمان خارجی

کلارا کالان

(Clara callan)

با تمام وجود دلم می‌خواهد کمکت کنم که بفهمی چقدر همه این داستان سخت، پیچیده و جانسوز است: یک روز به تو خواهم گفت که چگونه آموختم به تماشای نور رو به افول روزهای پاییزی بنشینم یا بوی خاک را در اوان بهار از دل برف‌ها بیرون بکشم، چگونه در یک روز زمستانی باورهایم رنگ باختند.

نفیر
9786009641611
۱۳۹۵
۴۴۷ صفحه
۲۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ریچارد رایت
مردی که به شیکاگو رفت
مردی که به شیکاگو رفت برای باز کردن گره کور این احساسات سرکوب شده، کشتی خالی شخصیتم را با خیال و آرزو پر می‌کردم تا در دریای بی‌معنایی واژگون نشود. مثل همه آمریکایی‌ها آرزویم پول درآوردن و کسب و کار بود. این‌ها و آرزوهایی دور و دراز...
مشاهده تمام رمان های ریچارد رایت
مجموعه‌ها