مجموعه داستان داخلی

ما و 23 داستان دیگر

باد پیچید به ماشین و عطر زن برخاست. مرد چشم بست. عطر زن غم داشت. خاطره داشت و شکل. شکل دریا؛ وقتی نرم و آرام ساحل را لیس بزند و آفتاب؛ وقتی زرد و تند بتابد و آسمان؛ وقتی صاف و بی‌لکه است. در همین بو، زن بود، لاغر بود. وزن - که لاغر بود - و جوان بود، موهاش تار تار، در چنگ باد؛ نشسته بود، بر ساحل نشسته بود، ‌سر سنگ نشسته بود و موج به پاشنه‌ پاش می‌کوبید و شن را می‌شست و موج، شن را که شسته بود، باز می‌نشاند روی پاش. لای انگشت‌های پاش.

نون
9786007141755
۱۳۹۵
۱۲۰ صفحه
۱۱۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی‌رضا روشن
نقطه و 19 داستان دیگر
نقطه و 19 داستان دیگر آقای برهانی چای ریخت و بلند شد و پشت به تصویر خودش که بر بدنه سماور منعکس شده بود به سمت پنجره تراس دور شد و پنجره را گشود و بر تراس ایستاد. گنجشکی که دیده نمی‌شد، لای شاخه‌های پر برگ یک درخت چنار آواز می‌خواند. آقای برهانی که از صدای خودش، از حرف‌های خودش، از خودش خسته شده ...
کتاب نیست (مجموعه شعر)
کتاب نیست (مجموعه شعر) احساس مسافری را دارم . که باید برود. و نمی‌داند به کجا. بلیط سفر به ناکجا را. من. سال‌هاست در مشتم می‌فشرم. کجاست راننده. ... فریاد بزند. که جا نمانی. کجاست؟
مشاهده تمام رمان های علی‌رضا روشن
مجموعه‌ها