مجموعه داستان خارجی

مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین (پالتویی)

شل سیلور استاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست، فیلم‌نامه‌نویس، آهنگساز و نوازنده آمریکایی است. ذوق هنری وی و شهامت و صمیمیتش در بیان مسایل از او چهره‌ای برجسته در ادبیات کودک و نوجوان ساخته است. طنز قوی و معانی چندلایه و عمیق آثارش برای سنین مختلف کودک و بزرگسال جذابیت دارد در این مجموعه همه داستان‌های سیلور استاین بی‌کم و کاست یک جا گرد آمدند.

سپیده اسدی
شبگون
9786009572496
۱۳۹۵
۳۹۲ صفحه
۱۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
شل سیلوراستاین
صفحه نویسنده شل سیلوراستاین
۵۳ رمان شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد. سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار ...
دیگر رمان‌های شل سیلوراستاین
هملت از زبان مردم کوچه و بازار
هملت از زبان مردم کوچه و بازار صدا می‌زنه: هی گرتی... بیا اینجا عزیز جون... این پسر ننرت چه مرگشه؟ من که بهش اتاق، خدمه و امکان تحصیل دادم. اون عوضش قاتل خطابم می‌کنه و بهم تهمت ناروا می‌زنه. حالا ببین! میرم ازش به خاطر تهمت و ناروا شکایت می‌کنم. اما قوانین حقوقیش که هنوز وضع نشده فقط چون شوهرتم، زندگیم رو کرده جهنم فکر می‌کنم دلش می‌خواد سر به تنم نباشد
دیدار قطعه گم‌شده با دایره کامل
دیدار قطعه گم‌شده با دایره کامل قطعه گم‌شده تنها نشسته بود... منتظر کسی بود که بیاید و او را با خود به جایی ببرد بعضی‌ها مناسب بودند... ولی نمی‌توانستند قل بخورند دیگران می‌توانستند قل بخورند ولی نامناسب بودند
1 زرافه و نیم
1 زرافه و نیم یک زرافه و نیم، قصه‌ای به ظاهر کودکانه اما برخوردار از سخنان حکیمانه و عالمانه‌ است و این ویژگی تمامی آثار سیلور استاین است. راستی، اگر زرافه‌ای داشته باشی و اون زرافه کش بیاد؟؟؟
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین
من و دوست غولم
من و دوست غولم عمویم گفت: "چه جوری به مدرسه می‌روی؟" گفتم: " با اتوبوس" پوزخندی زد و گفت: "من وقتی هم‌سن تو بودم، ده کیلومتر پیاده می‌رفتم." عمویم گفت: " چقدر بار را می‌توانی بلند کنی؟" گفتم : " یک گونی برنج" پوزخندی زد و گفت: " من وقتی هم‌سن تو بودم، یک گاری را به حرکت در می‌آوردم و یک گوساله را بلند می‌کردم." عمویم گفت: " تا حالا چند ...
مشاهده تمام رمان های شل سیلوراستاین
مجموعه‌ها