رمان خارجی

بعضی زن‌ها

آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...

ليدا طرزی
9789643378363
۱۳۹۵
۲۴۴ صفحه
۸۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
طنزآوران جهان نمایش (دفتر 7) نمایش‌نامه
طنزآوران جهان نمایش (دفتر 7) نمایش‌نامه مجموعه طنزآوران جهان نمایش، حاصل کوشش‌ها و پژوهش های علمی و عملی - پنج دهه اخیر - یکی از پژوهندگان و دست‌اندرکاران راستین هنر نمایش در عرصه کمدی در این مرز و بوم است. سعی بر این است که بعضی از دفترها به یک یا دو تن از طنزآوران صحنه نمایش اختصاص یابند که نام‌آورترند و برخی از دفترها از ...
بهترین داستان‌های جهان 3 (قرن‌های نوزدهم و بیستم) دوران طلایی بخش دوم
بهترین داستان‌های جهان 3 (قرن‌های نوزدهم و بیستم) دوران طلایی بخش دوم شما در این مجموعه با چهار دوره داستان‌نویسی در قرن‌های نوزده و بیستم میلادی آشنا خواهید شد: دوره سنت‌گرایان که از اوایل قرن نوزدهم آغاز می‌شود؛ دوران طلایی که دربرگیرنده میانه و انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است؛ و سنت‌گرایان که دو دوره مدرنیسم و پست مدرنیسم را در قرن بیستم به خود اختصاص داده‌اند. آشنایی با 103 ...
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن داستانک را معادل فارسی فلش فیکشن گرفته‌اند که یکی از گونه‌های روایی رایج در روزگار ماست. در عصری که فرصت دیدن و شنیدن تنها در چهارچوب قابی کوچک و گاه بزرگ دست می‌دهد، عصری که قبیله یک نفر است یا یک واحد از چند نفر، عصر لحظه‌ها و پیام‌ها، و هر چه می‌خواهیم کوچک کنیم یک کاف تصغیر به آخرش ...
نخل و غبار
نخل و غبار هیچ‌کس نمی‌داند که شب‌ها می‌آید. از همین گوشه باز پرده، تکان می‌خورد و بعد همه‌جا روشن می‌شود. تنم گر می‌گیرد. می‌لرزم و یواشکی چشم می چرخانم که گمش نکنم. انگار عادتمان شده که او یک‌هو بیاید و من در سکوت دنبالش راه بیفتم...
خانه رو‌به‌رویی
خانه رو‌به‌رویی جوکی وقتی از پنجره‌اش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه رو‌به‌رویی آن طرف خیابان را زن بی‌حیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها می‌آمدند و در خانه را می‌زدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان می‌شد. گاهی روی ایوان خانه‌‌اش لم می‌دادند، سیگار می‌کشیدند، توتون می‌جویدند و توی گنداب‌ رو تف می‌انداختند. هر فسق ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها