از هفتهها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زنها سخت مشغول درست کردن شیرینیجات و غذاهی خوشمزه بودند، بیآنکه از خرج و مخارج ابایی داشتهباشند.
خانه روبهرویی
جوکی وقتی از پنجرهاش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه روبهرویی آن طرف خیابان را زن بیحیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها میآمدند و در خانه را میزدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان میشد. گاهی روی ایوان خانهاش لم میدادند، سیگار میکشیدند، توتون میجویدند و توی گنداب رو تف میانداختند. هر فسق ...
داستانهای وحشت
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بهترین داستانهای جهان (قرن 19 و 20 استادان کهن سنتگرایان) مجموعه داستان
بررسی فرهنگهای پیش از دوران کتابت نشان میدهد که همه آنها از سنت داستانگویی شفاهی برخوردار بودهاند. بنابراین داستان از زمان پیدایش انسان وجود داشته است. به یقین قدمت داستانگویی پیرامون آتش قبایل اولیه به هزاران سال میرسد. از یک نظر میتوان گفت داستان همزاد آدمی است. نمونههای آنچه ما در داستان کوتاه میخوانیم در پاپیروسهای مصر کهن که ...
ریموند دیگر با ما نیست کارور مرده (مجموعه 10 داستان از نویسندگان جهان)
اول مرد بیرون آمد و چند دقیقه بعد، زن. بسته کوچکی اسکناس در دست داشت و میشمرد. عینک تیره بزرگی صورتش را پوشانده بود. یک بار دیگر هم آنها را دید، همان شب دست در دست زیر یک چتر قدم میزدند و به ویترین مغازهای که پر از تلویزیون بود خیره شدند. تلویزیون وسطی توجهشان را جلب کرده بود و ...