رمان ایرانی

عبدالوهاب اسم اولین فرزندش را محمد گذاشت و آرزو کرد فقیهی بزرگ شود. جد اعلای او که فقیهی بزرگ بود محمد نام داشت و لقبش فخرالدین بود و کینه‌اش ابومنصور، اما انگار عبدالوهاب از ته دل یقین نداشت فرزند بزرگش فقیهی بزرگ از آب دربیاید. این بود که اسم پسر دومش را فخرالدین گذاشت تا او فقیهی بزرگ شود مثل فقه‌های قرن هفتم - هشتم هجری. از ان جا که کار از محکم‌ کاری عیب نمی‌کرد اسم پسر بعدی را ابومنصور گذاشت، اما پسر آخری را عبدالوهاب نامید تا اگر فقیهی بزرگ شد نام او را بزرگ کند.

نگاه
9786003761513
۱۳۹۶
۲۳۲ صفحه
۲۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیر خداوردی
آمین می‌آورم
آمین می‌آورم کلا من در انتخاب اسم‌های مستعار استعداد ندارم. وقتی اولین و تنها کتابم چاپ شد، اسمم رو گذاشتم شابلقا یعنی اسم کوچکم رو گذاشتم ” الف-ح’’ و اسم فامیلی‌ام رو گذاشتم شابلقا. نمی‌دانم چرا علاقه‌ای به اسم فامیلی واقعی‌ ندارم. حالا این اسم مستعار از این جهت که من یکی از افراد قبیله شابلقا هستم، اسم خوبی بود، ...
مشاهده تمام رمان های امیر خداوردی
مجموعه‌ها