نمایش‌نامه

دست آخر

(Fin de partie)

یه دیوونه رو می‌شناختم که فکر می‌کرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. می‌رفتم و می‌دیدمش، توی دیوونه‌خونه. با دست‌هام می‌گرفتمش و می‌کشوندمش کنار پنجره. ببین! اون‌جا! ذرت‌های در حال قد کشیدن! حالا اون‌جا! ببین! بادبون‌های قایق‌های ماهی‌گیری! همه‏ اون زیبایی! دستش رو پس می‌کشید و به کنج خودش برمی‌گشت. هراسون بود. هر چی دیده بود خاکستر بود.

مهدی نوید
چشمه
9786002297983
۱۳۹۶
۲۶۰ صفحه
۴۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
فیلم
فیلم این فیلم‌نامه تنها تلاش ساموئل بکت در عرصه‌ی رسانه سینماست. فیلم‌نامه در سال 1963 نگاشته و در تابستان 1964، با کارگردانی آلن‌ شنایدر و با نقش آفرینی باستر کیتون در شهر نیویورک به فیلم درآمد برای فیلم‌برداری این فیلم ساموئل بکت خود در جولای همان سال به آمریکا سفر کرد. این فیلم صامت است، تنها یک صدای ملایم " هیس" ...
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد مردن، پیش از مول مردن،‌با مول مردن، روی مول مردن و غلتیدن، مرده بر مرده، در میان مردمان بیچاره، و دیگر در میان زندگان ناگزیر به مردن نبودن. این‌ها هم نه؛ حتی این‌ها هم نه،‌ ماه من در زیر این‌جا بود، بسیار زیر، کمترین چیزی که می‌توانستم آرزو کنم، و یک روز، خیلی زود، ‌یک شب زمین‌تاب،‌ در زیر خاک،‌ ...
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد بله، روزگاری بود که بی‌درنگ شب می‌شد و با جستجوی گرما و تکه‌های تقریباً خوردنی به ‌خوبی می‌گذشت. و تصور می‌کنی که این وضع تا آخر همین‌طور باقی می‏ماند. اما ناگهان همه ‌چیز دوباره شروع به خشم ‌و خروش می‌کند، در جنگل‌هایی از سرخس‌های بزرگ گُم می‌شوی یا در زمین‌های بایرِ در معرض بادهای شدید می‌چرخی، تا این‌که کنجکاو می‌شوی ...
فسه‌ها
فسه‌ها زمین کهن، بس است دروغ، تو را دیده‌ام، من بودم، با چشم‌های گرسنه دیگرم، خیلی دیر است. تو با من می‌شوی، این تو می‌‌شود، من می‌شود، ما می‌شود، هرگز ما نبود این. فسه‌ها از مهم‌ترین آثار ساموئل بکت است که بازی استادانه او با نحو برجسته‌اش کرده است؛ اثری در ستایش زیبایی و سترونی زبان.
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها