نمایش‌نامه

دست آخر

(Fin de partie)

یه دیوونه رو می‌شناختم که فکر می‌کرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. می‌رفتم و می‌دیدمش، توی دیوونه‌خونه. با دست‌هام می‌گرفتمش و می‌کشوندمش کنار پنجره. ببین! اون‌جا! ذرت‌های در حال قد کشیدن! حالا اون‌جا! ببین! بادبون‌های قایق‌های ماهی‌گیری! همه‏ اون زیبایی! دستش رو پس می‌کشید و به کنج خودش برمی‌گشت. هراسون بود. هر چی دیده بود خاکستر بود.

مهدی نوید
چشمه
9786002297983
۱۳۹۶
۲۶۰ صفحه
۴۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
فسه‌ها
فسه‌ها زمین کهن، بس است دروغ، تو را دیده‌ام، من بودم، با چشم‌های گرسنه دیگرم، خیلی دیر است. تو با من می‌شوی، این تو می‌‌شود، من می‌شود، ما می‌شود، هرگز ما نبود این. فسه‌ها از مهم‌ترین آثار ساموئل بکت است که بازی استادانه او با نحو برجسته‌اش کرده است؛ اثری در ستایش زیبایی و سترونی زبان.
نام‌ناپذیر
نام‌ناپذیر 3گانه ساموئل بکت مالوی مالوی می‌میرد نام‌ناپذیز
اولین عشق
اولین عشق درست یا نادرست، من زمان ازدواجم را با مرگ پدرم مرتبط می‌دانم. شاید در کرات دیگر روابط دیگری حاکم باشد. پیش از این، مشکل بود آن‌چه را که فکر می‌کردم می‌دانم، به زبان بیاورم. تا جایی که می‌دانم، چند وقتی از مرگ پدرم نگذشته بود که سر قبرش رفتم و آن روز، تاریخ مرگش را یادداشت کردم. فقط تاریخ مرگش ...
پایان
پایان 7 روز هفته را کار نمی‌‌کردم، چون تقریبا خرجی نداشتم. حتی می‌توانستم کمی هم پس‌انداز کنم، برای روزهای مبادا. روزهایی که کار نمی‌کردم، در دخمه‌‌ام دراز می‌کشیدم. دخمه‌ام کنار رودی بود، در یک ملک خصوصی، یا ملکی که قبلا خصوصی بوده. این ملک که ورودی‌اش به خیابانی تنگ، تارک و آرام باز می‌شد، در دیواری محاط بود، طبیعتا به جز ...
وات
وات وات لبخند زدن مردم را دیده بود و فکر می‌کرد می‌داند که این کار چگونه انجام می‌شود. و به این حقیقت داشت که لبخند وات، البته وقتی که لبخند می‌زد، مثلا، بیش از نیشخند یا خمیازه، به لبخند شبیه بود. اما لبخند وات ناقص بود، چیزی کم داشت، و کسانی که برای اولین بار لبخندش را می‌دیدند، و البته اکثر ...
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها