نمایش‌نامه

محاکمه اسپینوزا

(new jerusalem)

درها را ببندید. چاره‌ای نیست جز این که بقیه بیرون بمانند. ساکت، لطفا. ساکت. (صبر می‌کند تا سکوت برقرار شود) شری در شهر ما به پا شده است. من آمده‌ام تا جلوی آن را بگیرم. بهتر است بگویم ما همه این جا آمده‌ایم تا جلوی آن را بگیریم، چرا که این شر از جماعت شماست که برمی‌خیزد. شیطانی که دنبالش هستیم یکی از شماست. قرار است همین امروز صبح بیاید این جا. همگی‌تان او را می‌شناسید. بسیاری از شما با او معامله کرده‌اید. حتما بعضی‌تان هم از او خوش‌تان می‌آید. اما باروخ اسپینوزا خطری شده است برای امنیت عمومی. تهدیدی است برای ایمان و اخلاق همه اهالی این شهر. باید جلوی او و افکارش را گرفت. شهر ما باید از این نجاست پاک بشود.

علی فردوسی
پایان
9786005742374
۱۳۹۶
۱۱۲ صفحه
۳۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیوید آیوز
صفحه نویسنده دیوید آیوز
۷ رمان A contemporary American playwright whose plays often consist of one act and are generally comedies. They are notable for their verbal dexterity, theatrical invention, and quirky humor.

He earned his MFA in Playwriting from The Yale School of Drama. A Guggenheim Fellow in playwriting, David is probably best known for his evening of one-act comedies called "All In the Timing". The show won the Outer Critics Circle Playwriting Award, ran for two years Off-Broadway, and in the 1995-96 season was the ...
دیگر رمان‌های دیوید آیوز
همه‌چیز در زمان
همه‌چیز در زمان اتاق کار تروتسکی در کویوآکان، مکزیکو. میز تحریر مملو از کتاب و کاغذ. روی دیوار یک آینه آویزان است. سمت چپ یه راهروست. ازپنجره‌های بلند طبقه بالا می‌شه دار و درخت بیرون را دید. تقویم بزرگ دیواری تاریخ 21 آگوست 1940 را نشان می‌دهد. نور می‌آید، تروتسکی پشت میزش نشسته و با عصبانیت مشغول نوشتن است...
حرف حرف حرف
حرف حرف حرف سوییفت: اول از همه چرا «هملت» رو انتخاب کرده‌ن؟ «هملت» به چه درد اونا می‌خوره، یا اونا چه دخلی دارن به «هملت»، که ما باید گرفتارش بشیم؟ وای پسر، خب همیناست که باعث می‌شه عمر مصیبت این‌قدر دراز باشه ! آخه کی تازیانه و تحقیر زمانه رو تحمل می کنه، یا بیداد ستمگر رو، هتاکی متکبر رو...
5 نمایش‌نامه (روایت‌هایی از مرگ تروتسکی)
5 نمایش‌نامه (روایت‌هایی از مرگ تروتسکی) لورا: بعضی روزا زندگی واسه من مثل یه برگه نازک دستمال کاغذی می‌مونه. مثل یه دیوار سفید که از گاز استریل ساخته شده و زندگی روی این سطح صاف با پروژکتور نمایش داده می‌شه. این زندگی منه. زنی که مسواک می‌زنه. زنی که پشت میز نشسته. این پوسته اون‌قدر نازکه که من می‌تونم دستمو به سمتش ببرم و انگشتمو توش ...
محاکمه اسپینوزا نمایش‌نامه)
محاکمه اسپینوزا نمایش‌نامه) درها را ببندید. چاره‌ای نیست جز این که بقیه بیرون بمانند. ساکت، لطفا. ساکت. (صبر می‌کند تا سکوت برقرار شود) شری در شهر ما به پا شده است. من آمده‌ام تا جلوی آن را بگیرم. بهتر است بگویم ما همه این جا آمده‌ایم تا جلوی آن را بگیریم، چرا که این شر از جماعت شماست که برمی‌خیزد. شیطانی که دنبالش ...
مسئله‌ای نیست
مسئله‌ای نیست مرد: منتظر کسی که نبودین؟ بودین؟ زن: راستش بودم. مرد: دوست پسر؟ زن: تقریبا. مرد: تقریبا یعنی چه؟ زن: شوهرم. مرد: اوه.
مشاهده تمام رمان های دیوید آیوز
مجموعه‌ها