رمان خارجی

جاسوس

(the spy)

وقتی ماتا هری به پاریس آمد حتی یک پنی هم نداشت. ظرف مدت چند ماه او معروف‌ترین زن شهر بود. به عنوان یک رقاص تماشاگران را مجذوب می‌کرد و به عنوان یک زن، بزرگ‌ترین و قدرتمندترین مردان شهر را جادو می‌کرد. ولی به خاطر توهماتی که در دوران جنگ بر ملت‌ها غالب می‌شود،‌ نحوه زندگی ماتا هری او را تبدیل به موردی مشکوک ساخت. در سال 1917 در اتاقش در هتل کمپ الیزه به اتهام جاسوسی دستگیر شد. «جاسوس» داستان نابخشودنی زندگی زنی است که با شهامت سنت‌ها را به چالش طلبید و قیمت آن را با جانش داد.

سونیا سینگ
منوچهری
9786005994315
۱۳۹۶
۱۸۴ صفحه
۲۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
پدران پسران و نوادگان
پدران پسران و نوادگان
عشق ورای ایمان
عشق ورای ایمان اگر قدرت پیامبران را داشته باشم و از تمام رموز و دانش‌ها آگاهی داشته باشم یا حتی اگر ایمانی داشته باشم که بتوانم با آن کوه‌ها را جابجا کنم، ولی فاقد عشق باشم، در واقع «هیچ هستم»...
زهیر
زهیر زهیر یک رمان است که نام آن از داستان EL Zahir «خورخه لوئیس بورخس» اقتباس شده است. بورخس مفهوم زهیر را متعلق به سنت اسلامی می‌داند و حدس می‌زند در آغاز سدة هجدهم مطرح شده باشد. زهیر به عربی یعنی بیش از حد تابناک، مرئی، حاضر، چیزی که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. چیزی یا کسی که وقتی برای اولین بار با ...
کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم این کتاب نخستین بخش از تریلوژی «و در روز هفتم» است. دو بخش دیگر این سه‌گانه، رمان‌های «ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد» و «شیطان و دوشیزه پریم» هستند. در هرسه کتاب، به یک هفته زندگی انسان‌هایی معمولی پرداخته می‌شود که هرکدام به یک باره خود را پیش روی عشق، مرگ یا قدرت می‌یابند. به اعتقاد نویسنده، چه در هر انسان و ...
ماتاهاری
ماتاهاری کمی قبل از ساعت پنج صبح، گروهی هجده نفره که اکثرا آن‌ها افسران ارتش فرانسه بودند، از پله‌های ساختمان سنت لازار، زندان زنان پاریس بالا رفتند. زندانبان با در دست داشتن شمعی برای روشن کردن مشعل‌ها، بقیه را هدایت می‌کرد. گروه رو‌بروی سلول شماره 12 ایستادند. مسئولیت مراقبت از زندان را راهبه‌ها به عهده داشتند...
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها